کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۱۷۰ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

به همین سادگی ازدواج نکنید.!!!!!!


اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است، اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی، اگر دختر یا پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که گیر می آوری آدم های جالبی نیستند، اگر عاشق بچه داشتنی، اگه دلت جشن عروسی می خواهد!، اگه خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپزد، اگر یکی را می خواهی که کار کند و برایت لباس و ماشین و خانه بخرد، اگر دوست داری بروی شهر بزرگتر، اگر دنبال وام هستی، اگر حوصله ات سر رفته، اگر خوشی زده زیر دلت، اگر دانشگاهت تمام شده و سر کار می روی و دیگر نمی دانی چه کار کنی، اگر عاشق کسی شده ای و نمی توانی توی شهر کوچک بدون ازدواج کردن با او باشی، اگر می خواهی سربازی ات کم بشود، اگر می خواهی طرف مال خودت باشد و با کس دیگری نباشد!!، اگر فکر می کنی برای عروسی کردن دیر شده یا نگران حرف مردمی، اگر فکر می کنی بدون انسان دیگر، کامل نیستی...

چاره اش ازدواج کردن نیست!!

می توانی بروی با آنهایی که به این دلایل ازدواج کرده اند حرف بزنی و ببینی چقدر به هدف هایشان رسیده اند.
مواظب باش از چاله در چاه نیفتی...

ازدواج پروسه ای جداگانه دارد که به مسائل بالا هیچ ربطی ندارد و آنهایی که برای هدف های بالا ازدواج کرده اند همین دوستان شکست خورده ی خودمان را تشکیل می دهند... ازدواج، وظیفه ی شما نیست بلکه یک انتخاب از بین صدها انتخاب مسیر در زندگی است.

این پست نمی گوید که ازدواج نکنید بلکه می گوید به همین سادگی ها ازدواج نکنید و قدر زندگی تان را بدانید تا بتوانید در صورت ازدواج، زندگی دو نفره ای را تجربه کنید که
لذتی مداوم و شادی ابدی باشد
نه تحمل و صبر...
ازدواج، بلوغ فکری می خواهد که خیلی از ما هنوز نداریم
 یا اینکه طرف مقابلمان ندارد.
دقت کنیم!!

۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نقش قالی عاشق


بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند... می گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد ، شل و وارفته است
فرشی که پیرزن بافته باشد ، گرم است و به درد خواب زمستان می خورد ...
فرش دختر مجرد تیز رنگ است و تند و چشم را می زند ...
اما همان ها می گفتند که امان از قالی نوعروس و دختر عاشق
نقشش هزار راه می برد آدم را ...
نقشش غلط است ؛ مرغش سر می کند توی گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ ، اما عوض ش تا بخواهی جان دارد ...

 «قیدار» رضا امیرخانی

۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

7 هفت راه کنترل احساس


موقعیتهای ناراحت کننده شما را سریعاً در حالت ضعیفی می برد به طوریکه دیگر قدرت کنترل موقعیت را نداشته باشید.
 اگر احساس می کنید که به کرات تسلط بر اعصابتان را از دست می دهید، یادگرفتن اینکه چطور احساساتتان را به درستی کنترل کنید بخشی از فرایند رشد شماست.

۱ _شانه هایتان را تکان بدهید. در اکثر ما قسمت اعظم فشار در پشت گردن، شانه ها و بالاتنه جمع می شود. دفعه بعد که در یک موقعیت ناراحت کننده گرفتار شدید، اگر دقت کنید خواهید دید که شانه هایتان به جلو خم شده و عضلاتتان منقبض می شوند. تکان دادن شانه ها باعث می شود فرم بدنتان را دوباره به حالت نرمال برگردانید، طبیعی نفس بکشید و کمی آرامتر شوید.

2_ برای قدم زدن بیرون بروید. گاهی اوقات نفس کشیدن در هوای آزاد همه آن چیزی است که برای تغییر حال و هوا به آن نیاز دارید. وقتی عصبانی می شوید، بیرون رفته و نفس عمیق بکشید. 

ادامه مطلب...
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عوامل محدود کننده در دوستی ها


گاهی اوقات دلایلی وجود دارند که شما را مجبور می کنند تا در روابط خود با دوستانتان مرز و محدوده قائل شوید و قدری ارتباطتان را کم کنید. برخی از این موارد به شرح زیر می باشند؛

اگر دوستتان همیشه کاری انجام می دهد که شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید، شاید زمان آن رسیده باشد که دوستی خود را با او قطع کنید.
این احتمال وجود دارد که دائماً شما را مسخره کند و هنگامیکه از او سوال می کنید: “چرا یک چنین کاری می کنی؟” به شما پاسخ می دهد که تو جنبه شوخی نداری و زیاد از حد خشک و جدی هستی. اگر دوستتان ارزش ادامه رابطه را داشته باشد زمانیکه می بیند شما از رفتار و طرز برخورد او ناراحت می شوید آن را متوقف می نماید حال چه شوخی کند چه جدی باشد.

شاید دوستتان به شما بگوید که از همسر و فرزندتان خوشش نمی آید و شما را تنهایی به مهمانی و یا مکان های دیگر دعوت کند. این یک بی احترامی مسلم نسبت به شماست؛ چراکه با این کار خود اولاً احساس بدی در شما بوجود می آورد و در ثانی به انتخاب شما توهین کرده

ادامه مطلب...
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میدانی؟


میدانی؟
تازگی ها زندگی جوری شده است که از کسی توقع نداشته باشی بهتر است،
توقع هیچ چیز !
آدمها با تو خوبند،
آنقدر خوبند که تو باورت میشود همیشه میتوانند ماندگار شوند و هیچ کجا نروند،
اما یک روز،
یکـساعت،
یک دقیقه،
و
یک لحظه !
چنان تو و باورهایت را به هم می کوبند و آنهمه خوبیشان را زیر سوال میبرند که تو
می مانی!
حیران و انگشت به دهان ،
با حجم زیادی از ماتم روی دلت..
آدمها موجودات خارق العاده ای هستند،
آنقدر زندگی ات را درگیر تنش و فشارهای عصبی میکنند که تو باورت نمی شود زمانی،
آرام جانت بوده اند..
مراقب آرامهای جانتان باشید، آنها یک روز با تمام وجود در کمال آرامش،
روزهایتان را تباه میکنند و
به بدترین شکل ممکن خودشان و باورهایتان را زیر سوال می برند،
آنوقت شما می مانید
با توقعاتی بیجا که از آنها داشته اید..

#زیور_شیبانی
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه رفیق


بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود
بگذارید داشته ها و نداشته هایمان روی ترازو برود
هیچ کدام از این ها مهم نیست
مهم این است در یک مورد بین تمام انسان ها عدالت باشد
هر انسانی  درجهان ، باید یک نفر را داشته باشد
یک‌نفر به نام رفیق
نه از آن رفیق هایی که فصلی باشند
یک روز باشند و یک عمر نه
نه از آن رفیق هایی که وقتی زندگی ات بهار هست کنارت باشند و‌ وقتی زندگی ات زمستان شد و داشتی می لرزیدی ، بروند زیر کرسی بخوابند
نه از آن رفیق هایی که هر‌وقت لامپ زندگیشان می سوزد و زندگیشان تاریک می شود می آیند به سراغت و وقتی هوا روشن است شما را یادشان نمی آید
نه از آن رفیق هایی که دشمنند
نه منظورم این ها نیستند
دارم درباره ی رفیق هایی می‌گویم که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند
رفیق هایی که می توانی کنارشان بلند بخندی
می‌توانی بدون هیچ حرف و توضیحی در آغوششان اشک‌بریزی
آن هایی که بودنشان همیشگی ست حتی اگر تو بعضی از روزها همان آدم همیشگی نباشی
رفیق هایی که تو را بلدند
آن هایی که کنارشان خودت هستی با تمام خوبی ها و بدی هایت
رفیق هایی که‌گوش‌هستند برای حرف هایت ... برای درد هایت
بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود
اما هر آدمی باید یک نفر را داشته باشد
یک رفیق
#حسین_حائریان

۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک توصیه مهم برای کسانی که الان با کسی هستند برای ازدواج

#آموزش_پیش_از_ازدواج:


🔴یک توصیه مهم برای کسانی که الان با کسی هستند برای ازدواج

☑️با کسی که مدام در گذشته شما دنبال اینست که ببنید با کسی رابطه داشتید یا خیر

☑️با کسی که دنبال آتو گرفتن از شما است تا ثابت کند که فکر منفیش در مورد شما درست بوده

☑️با کسی که هر لحظه باید به اون ثابت کنید که راست می گویید

☑️با کسی که  برای کنار او ماندن باید خودتان را تغییر دهید

☑️با کسی که اگر پشت خط تلفن شما بیاید و شما نتوانید پاسخ وی را بدهید بعد از آن از شما بازجویی می کند

☑️با کسی که هر لحظه باید گزارش دهید کجا بودید با کی بودید

☑️با کسی که مدام به شما شک دارد

☑️با کسی که مدام به شما می گوید این رفتارت اشتباه است

☑️با کسی که در هر بحثی اگر حتی خودش خطا کرده باشد باز طوری رفتار میکند که شما مجبور به عذرخواهی بشوید و احساس کنید این شما هستید که اشتباه کردید

☑️ با کسی که تصویری از همسر آینده اش در ذهن خود ساخته  که با شما متفاوت است و تمایل دارد شما شبیه آن همسر خیالی وی شوید

🔴با این فرد ازدواج نکنید

۰۹ دی ۹۵ ، ۰۹:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا من واژنیسموس دارم؟

#چرا من واژینیسموس دارم ؟



دلیل ثابت شده و مشخصی برای واژینیسموس یافت نشده و اغلب بدون دلیل مشخص است .

 اما معمولا این مشکل در افراد تحصیلکرده و از طبقات بالای اجتماعی اقتصادی ، "بیشتر " دیده می شود .

گاهی اوقات هم دیده شده که عوامل زیر می توانند علل ایجاد واژینیسموس در برخی افراد باشند:

سوء استفاده ها یاتجارب نا خوشایند جنسی و یا  تجاوزهای جنسی از دوران کودکی تا امروز.خشونت های خانگی و محیط نا امن منزل از کودکی تا به امروزتربیتهای فرهنگی و مذهبی که به شما یاد داده اند رابطه جنسی یک کار مبتذل و غیر اخلاقی است و شما هنگام انجام رابطه ، احساس گناه می کنید.ترس از نزدیکی جنسی بدلیل اینکه خیلی مسایل را نمیدانید و باورهای غلطی در جامعه در ذهن شما رخنه کرده است . مثلا خود کلمه ی : پاره شدن و خونریزی پرده بکارت . این جمله ای است که پیشاپیش حس درد را در شما ایجاد میکند!اضطراب ها و عوامل روحی روانی خود شخص.

از کجا بدانم مشکل من واژینیسموس است ؟ 

واژینیسموس شدت های مختلفی دارد . انواع خفیف آن فقط ممکن است احساس سوزش و احساس تنگی و لذت نبردن از رابطه جنسی باشد . به همین دلیل فرد مکررا به پزشک زنان مراجعه کرده و از طرف پزشک خود انواع روان کننده ها و ...را دریافت میکنند . فرد واژینیسموسی که اجازه دخول به همسر و اجازه معاینه به پزشک یا ماما را ندهد ، شدیدترین حالت واژینیسموس را دارد.

در واقع واژینیسموس از نظر علایم به 4 نوع تقسیم می شود:

درجه یک >>> اشخاصی که وازینیسموس درجه یک دارند، همیشه هنگام نزدیکی درد و سوزش دارند و احساس تنگی واژن میکنند . این افراد دچار اسپاسم و گرفتگی خفیف عضله پوبوکوکسیژئوس هستند . اگر پس از گذشتن مدتی از رابطه جنسی و توصیه های پزشک مشکلشان برطرف نشد ، باید به یک سکس تراپیست یا مشاوره روابط زناشویی مراجعه کنند.

درجه 2 >>> در این افرارد سوزش و درد نسبتا شدید هنگام رابطه جنسی وجود دارد که نه تنها رابطه برایشات لذت بخش نیست ، بلکه کاملا آزار دهنده است . اینها از ابتدا تا انتهای رابطه ، عضلاتشان منقبض است.

درجه 3 >>>در این افراد شدت انقباض به قدری شدید است که حرکت آلت همسر را دشوار ساخته و معمولا رابطه موفقیت آمیز نخواهند داشت و موفق به دخول نمی شوند . این افراد معمولا به سختی اجازه معاینه پزشک را ماما را تحمل میکنند.

درجه 4>>> شدیدترین حالت واژینیسموس است که فرد اصلا اجازه نزدیک شدن آلت همسر را نمیدهد .هنگام شروع رابطه رانها را جمع کرده و باسن را بالا نگه میدارند .

 

آیا واژینیسموس فقط در نوعروسان دیده می شود ؟

خیر . واژینیسموس از نظر زمان شروع آن 2 دسته می شود:

واژینیسموس اولیه : یعنی فرد از اولین باری که رابطه جنسی را شروع میکند (معمولا در نوعروسان) متوجه ناتوانی اش می شود . و تا الان هیچ رابطه موفقی نداشته است .واژینیسموس ثانویه : گاهی (بندرت) بدلیل مشکلاتی مثل جراحی، شیمی درمانی ، عفونتها ، مشکلات زناشویی با همسر و ...فرد دیگر توان برقراری رابطه را ندارد . این افرار قبلا در برقراری رابطه موفق بوده اند و اکنون به دلیل مشخصی ، دچار واژینیسموس شده اند . در این مقاله به این گروه نمی پردازیم .

۰۹ دی ۹۵ ، ۰۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#باورهای غلط درباره واژینیسموس

‍  #باورهای غلط درباره واژینیسموس:
 

زنانی که واژینیسموس دارند، از نظر میل جنسی بسیار سرد هستند !!

این جمله غلط است . آنها ممکن است از نظر میل و تحریک جنسی کاملا نرمال باشندو در مراحل پیشنوازی جنسی مشکلی نداشته باشند . اما در آخرین مرحله ارتباط جنسی ، یعنی دخول ، نا توان هستند.

اگر دخول را با زور و قدرت بیشتری انجام دهیم ، موفق خواهیم شد !!

این جمله نیز غلط است و انجام دخول با شدت بیشتر ، فقط شرایط را بدتر میکند .

خوردن الکل و تماشای فیلم های تحریک آمیز  و گذشت زمان ، خودبخود به درمان واژینیسموس کمک میکند !!

این جمله نیز غلط است . چون خانم های دارای وازینیسموس ، میل جنسی کافی را دارند و نیازی به تماشای فیلم یا مصرف الکل ندارند . منتها به لحاظ ذهنی به یک سری تمارین تحت نظر شخص متبحر نیاز دارند.

آلت همسر من و یا هیکل او برای من بزرگ است !!

این مساله تاثیر چندانی بر رابطه ندارد . همانطور که گفتم واژن چین هایی دارد که به هر درجه که لازم باشد این چین ها قدرت باز شدن دارند .

واژینیسموس درمان ندارد . مشاوره ها برای دلخوشی است !!

خوشبختانه موارد بسایر زیادی رو می بینیم که با عمل کردن به توصیه های پزشک یا مشاورشان ، مشکل شان برطرف شده است.

تمام زنان دارای واژینیسموس ، در کودکی شان آزار جنسی را تجربه کرده اند !!

خیر ! این مساله فقط درصد کمی از علل واژینیسموس را در بر می گیرد و در واقع علت اصلی و مهم آن هنوز ناشناخته است .

تنها راه درمان واژینیسموس جراحی است !!

الان شما عضله دربرگیرنده واژن و بافت چین چین واژن را شناخته اید . به نظرتان باز هم فکر میکنید درمان واژینیسموس جراحی است ؟! پس متوجه شدید که انقباض  ناگهانی و غیر ارادی عضلات یک مساله ذهنی است و با جراحی رفع نمی شود . در موارد بسیاااار نادری ، پرده بکارت ممکن است ضخیم باشد که هر چه "هر 2 زوج" با هم تلاش میکنند ، از بین نمی رود . در این موارد گاهی جراحی لازم است . این را با واژینیسموس اشتباه نگیرید.

حالا باید چیکار کنم ؟

 

1.مراجعه به پزشک یا ماما برای اینکه مطمئن شوید مشکل شما علتی مثل عفونت یا پرده بکارت ضخیم و ...ندارد . بلکه "خود واژینیسموس" است. معاینه زنان از مهمترین کارهای اولیه است که باید در وهله اول انجام شود . این معاینه به این دلیل است که بدانیم آیا اناتومی دستگاه تناسلی شما نرمال است  ؟ مشکلی از نظر پرده بکارت وجود ندارد؟ اگر به واژینیسموس مشکوک هستیم ، با معاینه می توانیم درجه آن را مشخص کنیم .

 

گاهی  به خانم دچار واژینیسموس بطور عامیانه گفته می شود که واژن شما تنگ است !! حتمالا منظورشان همان واژینیسموس می باشد که انقباض غیرعادی هنگام رابطه ، سبب تنگی بیش از حد واژن شده و دخول را غیر ممکن می سازد . واژینیسموس درمان خاص خود را دارد که شامل جلسات مشاوره و تمریناتی است که در منزل انجام می شود . گاهی ارجاع به پزشک متخصص توانبخشی و ...ضرورت می یبابد . اما باید بدانید جراحی در بهبود واژینیسموس نقشی ندارد .

2. مراجعه به کلینیک های سلامت جنسی : موفقیت درمان واژینسموس بستگی به انجام روشهای گام به گام و منظم تحت هدایت درمانگر متبحر دارد .


۰۹ دی ۹۵ ، ۰۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات نخستین سال های کاری


چند وقت پیش، به بهانه‌ای  در حال پیاده‌روی بودم که از جلوی ساختمانی رد شدم که خاطرات «نخستین سالهای زندگی کاری» مرا در خود پنهان کرده بود! سالهای ۷۸ و ۷۹ بود و من به تازگی وارد محیط کار رسمی سازمانی شده بودم. هیچوقت یادم نمی‌رود. چه تلخی های عجیبی بود.

یادم می‌آید که هنوز کاری برای انجام دادن نداشتم. هر روز سر کار می‌رفتم. می‌نشستم. خودم را با کاتالوگ‌ها مشغول می‌کردم. آرزو می‌کردم تا عصر کاری پیش بیاید که من انجام دهم و معمولاً بسیاری از روزها، کاری پیش نمی‌آمد.
یادم می‌آید که فضای واحدی که در آن کار می‌کردیم تنگ شد و باید یکی از اعضای شرکت به واحد همسایه نقل مکان می‌کرد. طبیعی است که من را انتخاب کردند. چون بقیه باید نزدیک مدیریت می‌ماندند تا کارهای روزانه را سریع‌تر سامان دهند. اما کسی با من کاری نداشت و می‌شد مرا در هر جایی مستقر کرد. مرا به یک واحد مستقل فرستادند و کار بدتر شد! اگر قبلاً به بهانه‌ی سلام و علیک، می‌شد دیگران را دید.

یادم می‌آید که مدیرم بعضی وقت‌ها (شاید هفته‌ای یک بار در حد یکی – دو ساعت)‌ کاری را ارجاع می‌داد. مثلاً مقاله‌ای می‌داد که ترجمه‌ کنم. این ساعت‌های خوش هم زیاد طول نکشید. یک بار، مقاله‌ی پاره شده را در زباله‌‌های بیرون شرکت دیدم و فهمیدم که قرار نبوده از ترجمه‌ام استفاده شود. بلکه برای اینکه احساس بیکاری نکنم، مدیرم به من ترجمه‌هایی می‌داده‌ است و حاصل کار مرا دور می‌ریخته!


در آن سالها درس هم می‌خواندم و یکی دو روز در هفته به دانشگاه می‌رفتم. حالا فکر کنید چقدر مسخره بود وقتی برای امتحان، باید می‌رفتم و از مدیرم مرخصی می‌گرفتم! خوب من در حالت عادی هم کاری نداشتم! نوشتن برگه‌ی مرخصی مثل یک جوک بی‌مزه بود. اما قانون بود و باید انجام می‌شد. مدیرم هم مرخصی گرفتن و دانشگاه رفتنم را دوست نداشت. همیشه می‌گفت: امیدوارم زودتر این دانشگاه لعنتی تمام شود و تو تمام وقت اینجا باشی.

باقی ماجرا:
آن سالهای تلخ گذشت. بزرگتر شدم. در آن شرکت به یک «مدیر» تبدیل شدم. سفرهای داخلی و خارجی. سمینارها. فروش‌ها. قراردادها. جلسات و مناقصه‌ها و پروژه‌ها و تاسیس شرکت‌های جدید و استخدام کارکنان و تربیت آنها

سالهای اول، مدیرم در نگاهم یک انسان سخت و تلخ و مغرور و خودخواه بود. کسی که ما را به بازی می‌گرفت. کسی که برای افزایش آمار کارکنان شرکتش و استفاده از اعتبار مدرک من (فکر کنید که دانشجوی ترم سه چه اعتباری دارد!!) من را استخدام کرده و برای اینکه حسم بد نباشد، گه‌گاهی ترجمه‌هایی به من می‌داد و در سطل زباله می‌ریخت

اما وقتی بزرگتر شدم و مدیریت را تجربه کردم، هر روز بیشتر از پیش، او را فهمیدم و بیشتر دوستش داشتم. آموختم که کارکرد نخستین ترجمه‌های من، این نبود که در نامه‌های رسمی سازمانی به کار گرفته شود. بلکه هدف اصلی، آشنایی بیشتر من با متون تخصصی کاری بود و ریختن کاغذها در سطل زباله، ارزش آِن را کم نمی‌کرد.

یاد گرفتم، که ورق زدن کاتالوگ‌های لوازم یدکی که در آنها جز نقشه‌های انفجاری و شماره قطعه چیزی نیست، می‌تواند تسلط من را به بخش‌های مختلف دستگاه بیشتر کند. چیزی که باعث شد سالهای بعد، در اتریش، روبروی ژاپنی‌ها بایستم و به آنها تعمیر و نگهداری بخش‌های مختلف دستگاه را آموزش دهم.

یاد گرفتم که هیچ مدیری از کارکنان جدیدش، در روزهای نخست و ماه‌های نخست، انتظار معجزه ندارد و نباید داشته باشد.

یاد گرفتم که وقتی جوان‌تر و کم‌تجربه‌تر هستیم، درک دقیقی از «جوانی» و «کم‌تجربگی» خودمان نداریم و این باعث می‌شود انتظارات زیادی از خودمان داشته باشیم و همین انتظار افسرده‌مان می‌کند.

این روزها. مدیر سابقم را هر از گاهی می‌بینم. با هم مینشینیم. قهوه‌ای میخوریم. از خاطرات آن روزها حرف می‌زنیم. این روزها شاید قدرت و توانمندی ما در یک اندازه باشد. اما هنوز، در مقابلش، پیش از او، لب به فنجان قهوه نمی‌زنم و قبل از او روی صندلی نمی‌نشینم و هرگز حرفش را قطع نمی‌کنم . او شایسته‌ی بیشترین احترام است.
دیگر می‌دانم که رشد شغلی، با شتاب امکان پذیر نیست و اگر شد، سقوط هم به زودی در پی آن خواهد آمد.
محمدرضا شعبانعلی

۰۸ دی ۹۵ ، ۰۹:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چارچوب فکری چیست؟

چارچوب فکری چیست؟

چارچوب های فکری در حقیقت قالب هایی هستند که ما برای پردازش و یا قضاوت کردن در مورد هر موضوع، از اونها به عنوان فزمول استفاده میکنیم، این قالب ها رو بعضا محیط، به مرور زمان در تفکر ما شکل داده و یا خود ما بر اساس تجربه در ذهنمون بنا کردیم، اما از اونجایی که هیچ چیز مطلق نیست، اسارت در این چارچوب ها ممکنه باعث قضاوت اشتباه و یا حتی فریب دادن بشه...
تصور کنید در حال سفر با قطار هستید، یک کیف با محتویات با ارزش به همراه دارید، در واگن شما شخصی آراسته و به نظر ثروتمند وهمچنین فرد دیگری با ظاهر به هم ریخته و به نظر فقیر همسفرتان هستند، قطار به ایستگاهی که تصادفا مقصد دو همسفر شماست نزدیک میشود، شما از این موضوع اطلاع ندارید. مقصد شما چند ایستگاه بعد است که همسفرانتان هم از این موضوع بی خبرند.شما برای خرید از بوفه قطار از واگن خارج میشوید، چند ثانیه بعد قطار متوقف میشود، شما به واگن برمیگردید اما کیف شما آنجا نیست. مامور قطار میگوید کیفی ندیده، سراسیمه خود را به بیرون قطار می رسانید، دو همسفر شما هر یک در جهت مخالف از هم به سرعت دور میشوند،
قطار به زودی مجددا حرکت میکند، شما به کدامیک مشکوک می شوید؟
دنبال کدامیک می دوید؟
طبیعتا به دنبال فرد فقیر...
علت:
-در چارچوب فکری شما علت نبودن کیف، دزدیده شدن آن است.
-در چارچوب فکری شما فرد ثروتمند کیف شما را نمیدزدد.
-همچنین افراد فقیر مستعد دزدی هستند.
اما منطق،
وقتی شما کوپه را ترک میکنید، اندکی بعد قطار متوقف میشود، بنابر این همسفران شما گمان میکنند شما پیاده شده اید، حتی اگر فرد فقیر قصد سرقت کیف شما را داشته باشد نمیتواند این کار را در حضور فرد ثروتمند انجام دهد، اگر هم این اتفاق می افتاد، تصویری که باید بعد از پیاده شدن می دیدید، این بود که فرد ثروتمند و یا مامور قطار به دنبال فقیر می دوند...
اما حقیقت
بعد از توقف قطار همسفران شما فکر می کنند شما کیف را جا گذاشته اید، فرد ثروتمند که احتمالا مثل شما به فقیر اعتماد ندارد کیف را بر میدارد،
و هر کدام به یک جهت می دوند تا شما را پیدا کنند...
قبل استفاده از قالب های فرسوده ذهنی، خوب فکر کنید...


۰۸ دی ۹۵ ، ۰۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عنکبوت


چند شب پیش عنکبوتی را که گوشه ی اتاق خوابم تار تنیده بود دیدم. خیلی آرام حرکت می کرد گویی مدت ها بود که آنجا گیر کرده بود و نمی توانست برای خودش غذایی پیدا کند . با لحنی آرام و مهربان به او گفتم :
"نگران نباش کوچولو الان از اینجا نجاتت می دهم."

یک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی کردم به آرامی عنکبوت را بلند کنم و در باغچه ی خانه مان بگذارمش . اما مطمئنم که آن عنکبوت بیچاره خیال کرد من می خواهم به او حمله کنم چون فرار کرد و لابه لای تارهایش پنهان شد. به او گفتم :"قول می دهم به تو ؟آسیبی نزنم" .
سپس سعی کردم او را بلند کنم . عنکبوت دوباره از دستم فرار کرد و با سرعت تمام مثل یک توپ جمع شد و سعی کرد لابه لای تارهایش پنهان شود . ناگهان متوجه شدم که عنکبوت هیچ حرکتی نمی کند . از نزدیک به او نگاه کردم و دیدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد که خودش را کشته است. بسیارغمگین شدم . عنکبوت را بیرون بردم و داخل باغچه کنار یک بوته گل سرخ گذاشتم .
 به نرمی زیر لب زمزمه کردم :" من نمی خواستم به تو صدمه ای بزنم می خواستم نجاتت بدهم متاسفم که این را نفهمیدی."
 
درست در همان لحظه فکری به ذهنم خطور کرد . از خودم پرسیدم آیا این همان احساسی نیست که خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اینکه شاهد دست و پا زدن و درد ها و رنج های ماست آزرده می شود و می خواهد مداخله کند و به ما کمک کند و ما را از خطر دور کند اما  مقاومت می کنیم و دست و پا می زنیم و داد و فریاد سر می دهیم که :
 که چرا اینقدر ما را مجبور می کنی که تغییر کنیم؟
شاید هر کدام از ما مثل همان عنکبوت کوچک هستیم که تلاش دیگران را برای نجات خودمان تلقی می کنیم و متوجه نیستیم که اگر تسلیم خدا شده بودیم و اینقدر دست و پا نمی زدیم تا چند لحظه ی دیگر خود را در باغچه ای زیبا می دیدیم.

"باربارا دی آنجلس"

پ.ن: به خدا با تموم قلبتون اعتماد کنید.
#روانشناسی

۰۸ دی ۹۵ ، ۰۸:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطراتش!!


میخواهی فراموش کنی؟ تند میروی؟ باز سر پیچ بعدی و پیچ های بعدی جلویت ایستاده و بی تفاوت نگاهت میکند، جوری که نه میتوانی از کنارش بگذری و نه میتوانی بایستی،
خاطرات را میگویم،
خاطراتش!
با سرعت _ مثلا در خودرو که از مناظر عکس بگیری تصویری کدر ثبت میکنی که خطوط و مناظر در آن کشیده شده اند و چیزی مشخص نیست. خاطرات هم، همین شده برای ما، با سرعت میخواهیم عبور کنیم از جاده های زندگی و چیزی یادمان نیاید از گذشته اما همان خاطرات تلخ که حالا بصورت کدر هم ثبت شده اند باز میایند و مینشینند روی پرده چشم.

شاید کسی نفهمد اما چون برای خودت بوده اند حتی اگر کدر و کش آمده و ناکام هم باشند باز خودت خوب میدانی که کجا و چطور ثبت شده اند.
خاطرات شیشه های کدری هستند که تا میخواهی آنسویش را فراموشش کنی دستی شیشه را تمیز میکند!
#جواد_داوری
۰۸ دی ۹۵ ، ۰۸:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راهکارهایی برای تسکین شکست عشقی و رسیدن به آرامش

راهکارهایی برای تسکین شکست عشقی و رسیدن به آرامش

۱ .وقتی یک رابطه  تمام شد،  تمام شده است.
اگر رابطه تمام شد به یاد داشته ‌باشید که فکر کردن به خاطرات خوب رابطه می‌تواند تمام دلایل منطقی را از ذهن شما پاک کند و در نتیجه دوباره به همان رابطه مسموم بازگردید. خیلی طبیعی است که مغزتان شروع به خیالبافی کند و شما را قانع کند که این رابطه آنقدرها هم که فکر می‌کردید بد نبوده ‌است ولی اشتباه را تکرار نکنید. موقعیت را بپذیرید و سعی کنید به سمت آینده حرکت کنید.
 
۲_ از تداعی کننده ها پرهیز کنید.
 
از تمام محیط‌هایی که ممکن است شما را به یاد رابطه بیندازند پرهیز کنید. حتی اگر دوستان مشترکی داشتید برای مدتی از آنها دوری کنید،  به هیچ وجه به محیط‌هایی که احتمال حضور او وجود دارد، نروید.
 
۳_ مسئولیت تصمیم خود را بپذیرید.
 
سعی کنید با درد ناشی از جدایی کنار بیایید، طبیعی است که بعد از جدایی احساس خلأ و گیجی کنید اما باید مسئولیت تصمیم‌ خود را بپذیرید و امید داشته ‌باشید که همه چیز خوب خواهد شد.
 
۴_ نگذارید نفرت جای عشق بنشیند.
 
بعد از مدت کوتاهی وارد مرحله نفرت می‌شوید و به شدت از همه چیز خشمگین می شوید. هم از خودتان عصبانی هستید هم از طرف قبلی‌تان، اما بعد از مدتی به این نتیجه خواهید رسید که این جدایی اجتناب‌ناپذیر بوده ‌است. در واقع این خشم و غلیان احساسات خیلی طولانی نخواهد بود، سعی کنید کارهای مثبت انجام دهیدتا از آنها انرژی بگیرید، سعی نکنید نفرت را جایگزین عشق به دوست قبلی‌تان کنید.
 
6. یک شبکه اجتماعی از دوستان بسازید.
 
بعد از  جدایی، شما به کسانی نیاز دارید که دوست‌تان داشته‌ باشند و شما را درک کنند، سعی کنید بیشتر در جمع دوستان و اقوام دلسوزتان باشید، آنها به شما کمک می کنند زودتر خودتان را پیدا کنید و روی پای خود بایستید، یک شبکه آرام‌بخش از دوستان بیش از هر چیز می‌تواند از دردها و آلام شما کم کند.
 
۷_ داستان را بدون سانسور بنویسید.
 
سعی کنید آنچه درون‌تان وجود دارد را روی کاغذ پیاده کنید، البته حواستان باشد که باید کاملا با خود صادق باشید و خودتان را سانسور نکنید. یکی از مهم‌ترین فواید نوشتن این است که شما وقتی قلم به دست بگیرید ناگهان احساساتی روی کاغذ می‌آید که خودتان از دیدن آنها شگفت‌زده شده و در نتیجه به یک بینش و شناخت عمیق‌تر از خود می‌رسید و علاوه بر همه اینها نوشتن از بار غم‌ها کم می‌کند و دیگر احساس خفگی نخواهید کرد چون احساس می‌کنید مغزتان خالی شده‌است.
 
۸_  علایم هشدار  برای خودتان قرار دهید.


یکی از بهترین راه‌ها برای فراموش کردن رابطه قبلی‌تان این است که فهرستی از تمام دلایلی تهیه کنید که می‌گویند چرا او برای شما فرد مناسبی نبوده ‌است. ظالم و صریح تمام دلایل را بنویسید، اینجا جایی نیست که بخواهید چیزی را ببخشید. از تمام وقایعی بدی که بین شما اتفاق افتاده احتمالا نشانه‌ای دارید، آن نشانه را به همراه احساسی که در آن لحظه داشتید کنار هم بگذارید. به خصوص اگر زمانی دلتان هوای عشق قبلی را کرد سراغ این یادآوری‌کننده‌ها بروید.
 
۹_ چیزهای جدید پیدا کنید.
 
یک جدایی می‌تواند شروع یک زندگی دوباره باشد، به همین دلیل پیشنهاد می‌کنیم دکور اتاقتان را تغییر دهید، وسایل شخصی‌تان را دوباره سامان دهید و کمی جا برای چیزهای نو باز کنید؛ حتی سعی کنید احساسات‌تان را هم تازه کنید. آشفتگی و کهنگی می‌تواند شما را افسرده کند و فقط استرس‌ها و اضطراب‌های شما را افزایش دهد. وقتی سعی کنید همه چیز را دوباره سامان دهید و مرتب کنید، مغزتان این آمادگی را پیدا می‌کند که خود را از درد جدا کند.

 موسیقی‌های آرامش‌بخش را  جایگزین آهنگ‌های غمگین کنید.
 
۱۰_ یک سری چیزها را باید دور بریزید.
 
تمام چیزهایی که ممکن است شما را به یاد دوست قبلی‌تان بیندازد دور بریزید، مثل‌ آهنگ‌ها، بوها، صداها، وسیله‌ها و...  
 
۱۱_ خوشبختی را در جاهای دیگر جستجو و پیدا کنید.
 
شاد و خوشبخت بودن را تجربه کنید یعنی سعی کنید همراه با دوستان و اقوام‌تان زمان بیشتری به تفریح بپردازید. با خود فکر کنید که رابطه تنها یک بخش از زندگی شما بوده‌است و اگر تنها باشید زندگی باز هم جنبه‌های زیادی برای لذت بردن دارد و شما می‌توانید به تنهایی برای خود تفریحات لذتبخش پیدا کنید.

 یادتان باشد بهترین انتقامی که می‌توانید از دوست قبلی خود بگیرید این است که خوب زندگی کنید.
 
۱۲_ منفی‌ها را دور بریزید.
باید بدانید که احساسات بد و افسوس هیچ دردی را دوا نمی‌کند. اگر رابطه شما با دوست قبلی‌تان خیلی ویژه بوده‌است باید قبول کنید که همه چیز تمام شده‌است. شما باید به خود تبریک بگویید که این شجاعت را داشتید که رابطه را قطع و بر احساسات خود غلبه کنید.

۰۸ دی ۹۵ ، ۰۸:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا مردها بی احساس میشوند؟

چرا مردها بی احساس میشوند؟

👌اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرو‌می‌روند ، سکوت می‌کنند و بی‌احساس می‌شوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.

👌از آنجایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت می‌کند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنش‌های عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.

👌زن‌‌ها از این رفتار مردها به هراس می‌افتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمی‌کند در حالی‌که مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظه‌ای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل می‌تواند در لحظه‌ای از این حال خارج شود.

👌وقتی مردها متعادل‌تر می‌شوند برای آن ها صحبت درباره ی این‌که از چه موضوعی ناراحت بودند ساده‌تر می‌شود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمی‌گردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.

 در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج می‌شود و می‌گوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.

۰۸ دی ۹۵ ، ۰۸:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰