بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند... می گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد ، شل و وارفته است
فرشی که پیرزن بافته باشد ، گرم است و به درد خواب زمستان می خورد ...
فرش دختر مجرد تیز رنگ است و تند و چشم را می زند ...
اما همان ها می گفتند که امان از قالی نوعروس و دختر عاشق
نقشش هزار راه می برد آدم را ...
نقشش غلط است ؛ مرغش سر می کند توی گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ ، اما عوض ش تا بخواهی جان دارد ...

 «قیدار» رضا امیرخانی