کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۱۷۰ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

ما تربیت نشدیم...


ما تربیت نشدیم.

تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و …

اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به  ما یاد ندادند.

کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم …

در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوه‌های نقد را به ما نیاموختند.
داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید: «اگر می‌خواهید بدانید کشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانه‌های آن کشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا کپی کرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیش‌بینی کنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می‌کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»

از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.

آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!

به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.

هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است.

جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم می‌گفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری می‌کردم تا بچه‌ها قبل از اینکه به نگاه‌های سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.»

می‌گفت: «کسی که به کلاس‌های طراحی می‌رود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیق‌تر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت می‌رود تا در طراحی پیشرفت کند.»

اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم.
 انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.

بسیارند پدرانی که نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یک‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد.

 عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم.

نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.

۳۰ دی ۹۵ ، ۰۶:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هر کدام از ما یک #جوجه_اردک_زشت هستیم.


همه قصۀ جوجه اردک زشت، نوشتۀ هانس کریستین اندرسن را خوانده‌ایم که قُوی زیبایی بود که به نظر زشت می آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی یک دسته اردک شده بود. بر خلاف آنچه به نظر می رسید او زیبا بود ولی تنها در پایان داستان این را می فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست (بلوغ) و در دریاچه ای شنا می کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب زیبایی اش را در می یابد.

به نظر می‌رسد که  داستان زندگی خیلی از ماها  شبیه آن جوجه اردک زشت است و درون هرکدام از ما قویی زیبای منحصر به فردی است که در تقابل با جامعه ای خشن فردیتش را از دست می دهد و قاطی اردک ها به فراموش سپرده می شود. او بارها و بارها زمین می خورد، له می شود و تحقیر می شود و مردم او را با انگشت نشان می دهند و ریشخندش می کنند. آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست. دردناک تر آن که خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی داند کیست.

دنیا پر است از جوجه اردک های زشتی که هرگز نمی فهمند که اردک نبوده اند: کارمند های معمولی ای که می توانستند کارگردان موفقی باشند، کارگرانی که می توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می شدند، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می شوند و هرگز نمی فهمند...
حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند و می توانستند طراح لباس باشند، زن های خانه داری که می توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده اند، نشده اند، نتوانسته اند، نفهمیده اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید باشند نشده اند.

دنیا پر است از جوجه اردک هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می کنند ، بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند...
ناشناس
#روانشناسی

۲۹ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گل نرگس و خودشیفتگی


نارسیس نام جوان زیبایی است در اساطیر یونان که دختری به نام اکو (انعکاس صدا یا به فارسی پژواک) بر او عاشق می شود و چون جواب نامساعد می شنود نفرین می کند که او عاشق کسی شود که هرگز نتواند به او برسد.

پس او روزی عکس خود را  در آب می بیند و برخود عاشق می شود. هر روز بر لب برکۀ آب می آید و با خود نرد عشق می بازد و شِکوه می کند که آخر تو که با من دوستی: وقتی می آیم می آیی، وقتی لبخند می زنم لبخند می زنی؛ پس چرا وقتی دستم را دراز می کنم تا دست تو را بگیرم آشفته می شوی و از من می رمی.

نارسیسوس آن قدر در فراق خویش غصه می خورد و اشک می ریزد تا می میرد. پس حوریان و پریان صحرایی گرد او می آیند و می گویند «حیف است چنین جلوه ای از زیبایی به زیرخاک رود.
بهتر است او را به گُلی تبدیل کنیم که پیوسته در کنار آب بروید و عکس جمال خود را در آب ببیند.» و او را به گل نرگس تبدیل می کنند.(معنی نارسیس نیز «نرگس» است.)
اصطلاح نارسیسیسم به معنی «خود شیفتگی» یکی از بیماری های روانی است و به کسانی گفته می شود که سخت و به طور بیمار گونه ای شیفته و بیقرار خویش اند.

در قلمرو زرین_ الهی قمشه ای

۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#بعضی_روزها


بعضی روزها باید با خودت مهربان باشی. دست خودت را بگیری و ببری بیرون. جلوی پارک ملت، بستنی قیفی متری بخری، از هر طرفش که لیس بزنی، از آن طرف بستنی شره کند، بریزد روی لباس هایت. به خودت چپ چپ نگاه کنی، به زمین و زمان فحش بدهی. با هر فحشت، یک تکه از بستنی بچکد روی پیراهن سفیدت. قیافه ات را در آینه ماشین نگاه کنی و پقی بزنی زیر خنده. بعد خودت را ببری دربند، باقالی بخوری با گلپر. یک کفه دست لبو بگیری توی روزنامه و به خودت بگویی واقعا که اینطوری خوشمزه تر است. بعد بروی جمشیدیه. زیر باران راه بروی. روی برگ ها. چند قدم بالاتر، چای بخوری و وقتی باران شدید تر شد، آش رشته. آن وقت توی چشم های خودت نگاه کنی و از اینکه با خودت این همه مهربانی، حظ کنی. بعد خودت را ببری سینما. پاپ کورن بخری با پفک. هر فیلمی که خودت دوست دارد را، ببینی. وسط های فیلم دست بیندازی دور گردن خودت. در گوش خودت زمزمه کنی: دوستت دارم. و به چشم های خودت نگاه کنی. خودت، لبخند بزند.
فیلم که تمام شد برگردی خانه. یک قاشق شربت معده به خودت بدهی. حواست به خودت باشد که دل درد نگیرد. رو دل نکند. پتو را بکشی روی خودت. گونه خودت را ببوسی و چراغ ها را خاموش کنی.

بعضی وقت ها نباید تنها باشی. باید دست خودت را بگیری ببری بیرون!

۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#داستانک #خر_سلطان_جنگل_شد ش

#داستانک

#خر_سلطان_جنگل_شد
خر همه ی حیوانات را مجبور کرد که ساعت ۶ صبح بیدار شده و ۶ عصر بخوابند! در هنگام توزیع غذا دستور داد که هر کدام از چارپایان و پرندگان و سایر حیوان ها فقط حق دارند ۶ لقمه غذا بخورند. وقتی خواستند پینگ پنگ بازی کنند، هر تیم ۶ بازیکن داشته باشد، و زمان بازی نیز ۶ دقیقه باشد.

کارها خوب پیش می رفت و خر قوانین ششگانه یی وضع کرد. در یک روز دل انگیز پاییزی، خروس ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند. خر خشمگین شد و در یک سخنرانی جنجالی گفت: قوانین ما از همه قوانین دیگران کامل تر است و خروج از این ها و تخلّف از قانون های ششگانه جرم محسوب و مجرم به اشدّ مجازات محکوم می شود و طی مراسمی خروس را اعدام کرد.

همه ی حیوان ها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقّت بیشتر قوانین را اجرا می کردند. بعد از گذشت چندین سال، خر بیمار شد و در حال مرگ بود. شیر به دیدارش رفت و گفت: من و تعدادی دیگر از حیوان ها می توانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علّت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سال ها سختگیری کردی؟ خر گفت: حالا من به خاطر خرّیت یک چیزهایی ابلاغ کردم، شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید!!؟

 

۲۹ دی ۹۵ ، ۱۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

قبل از باردار شدن به این نکات توجه کنید!



 قبل از بادراری مطمئن شوید، خودتان و همسرتان از سلامت جسمی و احساسی برخوردارید
مانی که تصمیم گرفتید باردار شوید، باید روش‌های پیش‌گیری را کنار بگذارید. اگر از تکنیک‌ها و ادواتی مانند کاندوم، اسپونج یا دیافراگم برای پیش‌گیری استفاده می‌کرده‌اید، کافی است آنها را بلافاصله کنار بگذارید.

شما از زمانی والد یک فرزند محسوب خواهید شد که وی هنوز به دنیا نیامده است. در این مجموعه مطالب، می‌کوشیم به پرسش‌ها و نگرانی‌های شما در این زمینه – از داشتن یک زندگی سالم تا برخورداری از روابطی سالم – پاسخ بدهیم. اگر قصد بچه دار شدن دارید باید بیاموزید برای خانواده جدیدتان از هم اینک برنامه ریزی کنید. در اینجا ما به ترتیب اولویت، به پیش‌شرط‌های لازم برای بچه دار شدن می‌پردازیم.

سلامت جنسی
برخورداری از سلامت جنسی بخش مهمی از فرآیند بارداری و به‌دنیا‌آوردن کودکی سالم محسوب می‌شود. عفوت‌های قابل انتقال جنسی (STIs) عفونت‌هایی‌اند که در جریان روابط جنسی منتقل می‌شوند. ممکن است فردی دارای چنین عفونت‌هایی باشد، اما خود از آن آگاه نباشد. اگر این عفونت‌ها درمان‌نشده باقی بمانند، برخی انواع آن می‌توانند بارداری را دشوار کنند.

هر دو همسر باید آزمایشات منظمی در این باره بدهند. پیش از بارداری باید از مشاور پزشکی‌تان بخواهید ترتیب انجام تست‌های مربوط به این نوع عفونت را برای‌تان بدهد. آگاه باشید عفونت‌های قابل انتقال جنسی، قابل کنترل و بیشتر آنها قابل درمانند.

زمانی که تصمیم گرفتید باردار شوید، باید روش‌های پیش‌گیری را کنار بگذارید. اگر از تکنیک‌ها و ادواتی مانند کاندوم، اسپونج یا دیافراگم برای پیش‌گیری استفاده می‌کرده‌اید، کافی است آنها را بلافاصله کنار بگذارید. اگر از IUD برای پیش‌گیری بهره می‌برده‌اید، باید بگذارید یک دوره قاعدگی به طور کامل طی شود و سپس برای باردارشدن تلاش کنید.

اگر از روش‌های هورمونی مانند قرص، پچ یا حلقه برای پیش‌گیری استفاده می‌کرده‌اید، باید یک دوره قاعدگی نرمال به طور کامل سپری شود. اگر از تکنیک Depo-Provera استفاده می‌کرده‌اید، قبل از تلاش برای باردارشدن باید یک دوره 6 تا 9 ماهه سپری شود. زنانی که از روش‌های هورمونی پیش‌گیری بهره می‌گرفته اند، باید قبل از تلاش برای بارداری از روشی غیر هورمونی استفاده کنند و بعد از سپری‌شدن یک دوره قاعدگی، آن‌گاه برای باردارشدن اقدام کنند.

باردارشدن
اقدامات اولیه: تصمیم‌گیری برای بچه‌دارشدن کار بزرگی است. شما باید مطمئن شوید هم خودتان و هم همسرتان از سلامت جسمی و احساسی لازم برای این کار برخوردارید. درباره نحوه تغذیه سالم و داشتن یک زندگی فعال به نکاتی که در بخش‌های قبلی اشاره شد مراجعه کنید.

وقتی شما و همسرتان به این نتیجه رسیدید که خانواده‌تان را گسترش دهید، حتما با مشاور و متخصص لازم در این باره قرار ملاقات بگذارید. در دیدار با متخصص یا مشاور درباره این موارد صحبت کنید:

- سلامت عمومی‌تان؛
- داروهایی که مصرف می‌کنید؛
- واکسن‌هایی که باید بزنید؛
- آزمایش تعیین عفونت‌های قابل انتقال جنسی.

همچنین بهتر است قبل از بارداری، دندان‌های‌تان را توسط یک دندان پزشک معاینه کنید. مشکلات دندانی در دوره بارداری ممکن است هم بر مادر و هم بر نوزادی که در شکم دارد، تاثیر بگذارد. باز هم تاکید می‌کنیم وقتی تصمیم به بچه‌دارشدن گرفتید، حتما باید روش‌های پیش‌گیری را به گونه ای که گفته شد، متوقف کنید.
کارهای قبل از بارداری,آزمایشات قبل از بارداری,توصیه های قبل از بارداری,آمادگی قبل از بارداری

زمانی که تصمیم گرفتید باردار شوید، باید روش‌های پیش‌گیری را کنار بگذارید

تخمک‌گذاری و لقاح
برای باردارشدن، تخمک مادر و اسپرم پدر باید با هم تلاقی کنند. بهترین زمان برای این اتفاق وقتی است که بدن زن تخمک‌گذاری می‌کند. این روند وقتی صورت می‌گیرد که تخمک توسط تخمدان در ابتدای لوله رحم رها می‌شود و منتظر اسپرم می‌ماند. در بیشتر زنان این اتفاق 14 روز پیش از آغاز دوره قاعدگی رخ می‌دهد.

به سه روش کلی می‌توان زمان تخمک‌گذاری را پیش‌بینی کرد:
1. پی‌گیری الگوی قاعدگی
ساده‌ترین راه برای پیش‌بینی زمان تخمک‌گذاری، پی‌گیری تحولات قاعدگی است. این کار را باید دو بار در ماه انجام دهید. نخستین روز شروع قاعدگی را در تقویم یادداشت کنید. تعداد روزهای این دوره را از نخستین روز قاعدگی تا شروع نخستین روز قاعدگی دوره بعد حساب کنید. حال با مشخص‌شدن تعداد روزها، وقتی 14 روز به عقب برگردید، زمان تقریبی تخمک‌گذاری شما مشخص می‌شود. این روز را برای هر دوره قاعدگی در تقویم علامت بزنید. زمان رهاشدن تخمک به طور تقریبی دو روز قبل و دو روز بعد از این علامت خواهد بود و این مدت، بهترین زمان برای لقاح و بارداری است. اگر قاعدگی نامنظمی دارید، با مشاور پزشکی خود صحبت کنید.

2. خروج ترشحات رحمی از واژن
با رهاشدن تخمک، ترشحات خارج‌شده از واژن شفاف و چسبناک و البته دارای حجم زیادی است.

3. دمای بدن‌تان را بررسی کنید
در زمان تخمک‌گذاری دمای بدن شما اندکی بالا می‌رود. هر روز و پیش از خروج از بستر، دمای بدن خود را اندازه بگیرید و آن را یادداشت کنید. بعد از تخمک‌گذاری، دمای بدن شما به مدت یک هفته تا ده روز باید افزایش یابد.

برای باردارشدن نیازی به رابطه جنسی هرروزه نیست. این کار حتی می‌تواند غلظت اسپرم پدر را کاهش دهد. متخصصین توصیه می‌کنند برای باردارشدن، یک روز درمیان ارتباط جنسی صورت گیرد.

زمانی که تخمک با اسپرم مواجه شد، لقاح صورت می‌گیرد. این اتفاق در لوله رحم رخ می‌دهد. حال تخمک بارورشده یا همان جنین به سمت انتهای لوله رحم حرکت می‌کند و وارد فضای رحم می‌شود. فرآیند لانه‌گزینی (جای‌گرفتن جنین در دیواره رحم) زمانی رخ می‌دهد که جنین به رحم می‌رسد و خودش را به دیواره آن می‌چسباند. نقطه شروع و رشد فرزند شما از همین جاست.
اقدامات قبل از بارداری,نکات قبل از بارداری

باروری یا توانایی باردارشدن، در سال‌های میانی دهه سی سالگی یک زن کاهش می‌یابد

برای باردارشدن چقدر زمان لازم است؟
راه مشخصی برای برآورد این که چه زمانی طول می‌کشد تا یک زن باردار شود وجود ندارد. این زمان برای هر کسی متفاوت است. در مورد بیشتر زنان، از زمانی که تصمیم به بارداری بگیرند تا وقتی باردار شوند، حدود یک سال طول می‌کشد. اگر یک سال گذشته و هنوز باردار نشده‌اید، با مشاور پزشکی خود تماس بگیرید. شاید لازم باشد برای تحقق بارداری به کلینیک‌های باروری مراجعه کنید.

آیا سن زن تاثیری در باردارشدن‌اش دارد؟
افزایش سن، فرآیند باردارشدن را دشوارتر می‌کند. باروری یا توانایی باردارشدن، در سال‌های میانی دهه سی سالگی یک زن کاهش می‌یابد. زنانی که بیش از 35 سال سن دارند، اگر پس از 6 ماه تلاش باردار نشوند، باید به متخصص باروری مراجعه کنند. زنانی که بیش از 38 سال سن دارند، از همان ابتدای تصمیم‌گیری برای باردارشدن باید به متخصص رجوع کنند.

چگونه می‌توان از باردارشدن آگاه شد؟
برخی علائم اولیه بارداری عبارت است از:
- عقب‌افتادن قاعدگی
- احساس خستگی
- دردناک‌شدن پستان
- تکرر ادرار
- احساس تورم و بادکردگی
- تهوع و دل‌آشوبه
- خون‌ریزی غیر معمول (متفاوت با خون‌ریزی ماهانه)

اگر تصور می‌کنید باردار شده‌اید، به سرعت به مشاور پزشکی‌تان مراجعه کنید. مراقبت‌های پیش از زایمان از اهمیت زیادی برای شما و فرزندتان برخوردارند.

۲۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ده دلیل جالب دروغ گفتن زنان به مردان














 ده دلیل جالب دروغ گفتن زنان به مردان
فکر می کنید همسرتان به هیچ وجه اهل دروغ نیست؟ بهتر نیست که درباره این موضوع دقیق تر بیندیشید؟ دلایل دروغ گفتن متفاوت است از نگرانی او برای احساسات شما گرفته تا حفظ رابطه خودش با شما، ولی مطمئن باشید همسر مورد علاقه شما هم یک انسان است و از دروغ به عنوان یک حربه برای رسیدن به اهدافش (شاید ناخودآگاه) استفاده می کند. دلیلشان هر چه که باشد ده نوع عمده آن در زیر آمده است.
1 - هیچ وقت سعی نکرده ام چیزی را در مورد تو تغییر دهم.
وای فکر می کنید چه چیزی ممکن است؟ یعنی واقعاً از شنیدن صدای خرناسه شما عصبی نشده؟ یعنی او از همه رفتار شما راضی است؟ به هر حال اگر هم به شما نگفته در سال های آینده خواهد گفت، پس تا می توانید از این فرصت بهره ببرید او «سعی نکرده چیزی را در شما تغییر دهد؟ » پس شما مرد ایده آل او هستید.
2 - من از بودن در جمع دوستان تو لذت می برم.
مهم نیست دوستان شما چقدر انسان های جالبی هستند، این نظر شماست و احتمالاً همسرتان از ته قلب اینطور فکر نمی کند. پس تا آنجا که می توانید این ملاقات ها را کاهش دهید تا همسرتان تصمیم نگیرد احساس قلبی اش را راجع به ملاقات های پر سر و صدای شما با دوستانتان بیان کند.
3 - من از انجام دادن هر کاری برای تو لذت می برم.
این ها جملات اول رابطه ها هستند. واقعاً فکر می کنید همسرتان از شستن لباس های شما یا جمع کردن ظرفهای غذا در حالی که شما لم داده اید و تلویزیون تماشا می کنید لذت می برد؟ اگر نمی خواهید روزی با جمله «لطفاً خودت جوراب های بد بویت را بشور» مواجه شوید، خودتان زودتر دست به کار شوید.
4 - من خانواده تو را مثل خانواده خودم دوست دارم.
ممکن است او در تظاهر کردن بسیار وارد و ماهر باشد ولی بدانید این احساس قلبی او نیست اگر شک دارید این بار که او خانواده تان را برای شام دعوت میکند به ماهیچه های صورتش نگاه کنید تا متوجه لبخند مصنوعی که او به زور به لب دارد شوید.
5 - من عاشق ورزش هستم.
این هم یکی دیگر از جملات سنتی اولین قرار است. او احتمالاً تماشای فوتبال را به عنوان یکی از کارهای مورد علاقه اش به شما معرفی می کند تا نشان دهد که چقدر با شما هم عقیده است و با دخترهای دیگر یک فرق اساسی دارد. اگر او جزء نوادر روزگار نباشد (و واقعاً عاشق فوتبال نباشد) بعد از مدتی از شما هم به خاطر تماشای فوتبال ایراد خواهد گرفت.
6 - اگر به من بگویی که چاق شده ام اصلاً ناراحت نخواهم شد.
اصلاً چنین چیزی ممکن است؟ اصولاً اگر شما سعی کنید با تعریف بیش از حد از او خوشحالش کنید. موفق نخواهید شد چرا که او می فهمد که شما دروغ می گوئید ولی لازم نیست این صداقت خود را با اظهار نظر درباره اندامش به او ثابت کنید. در غیر این صورت جنگ جهانی سوم در منزل شما به وقوع خواهد پیوست.
7 - تو راست می گویی، حق با توست.
در مشاجرات دوران دوستی و نامزدی همیشه دخترها حق را به پسرها می دهند ولی آیا در زندگی هم عقیده آنها این چنین است؟ در حقیقت «حق با توست» معادل «خفه شو» است او می خواهد فقط مشاجره را به پایان برساند!
8 - توجه تو به دیگر زنان اصلاً برایم مهم نیست.
اوایل شکل گیری یک رابطه، دخترها برای بی تفاوت جلوه دادن خود از چنین جملات فریبنده ای بهره می گیرند.شانس شما این جاست که وقتی مشغول تماشای دختران دیگر هستید می توانید از میزان عصبانیت او آگاه شوید. البته این کاملاً طبیعی است. خود را جای او بگذارید؛ اگر او هر پسر خوشگلی را ببیند شروع به طنازی کند چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
9 - پول تو برایم هیچ اهمیتی ندارد.
با این که مبلغ پول شما در حساب بانکی تان برای اکثر زنان اهمیت چندانی ندارد ولی استقلال مالی شما برای همه آنها مهم است. ممکن است به شما نگوید چون نمی خواهد شما را بترساند، ولی مطمئن باشید که همین طور است.
10 - عزیزم ناراحت نباش، این چیزها برای همه اتفاق می افتد.
در زندگی همه ما لحظات سخت پیش می آید، اکثر زنان در مواقع سختی همسرانشان از این جمله کلیشه ای استفاده می کنند. به هر حال اصلاً مهم نیست، مهم این است که او از بین همه افراد دیگر شما را انتخاب کرده است.


۲۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جزئیاتی از موشک های هسته ای جدید روسی





ارتش روسیه نوعی موشک هسته ای را تحویل گرفت که سامانه های پدافندی قادر به شکار آنها نیستند.

دولت روسیه در ادامه تسلیح یگان موشکی راهبردی این کشور، سامانه های موشکی "آر اس- 24 یارس" را در اختیار این یگان قرار داد.
خبرگزاری اسپوتنیک به نقل از ژنرال سرگئی کاراکایف اعلام کرد: یگان موشکی راهبردی روسیه 24 موشک انداز "یارس" را در سال 2016 میلادی تحویل گرفتند و چهار واحد دیگر موشک های یارس را باید در سال 2017 تحویل بگیرند.
موشک "یارس" چهار کلاهک هسته ای و چهار کلاهک فریب دهنده برای گمراه کردن سامانه های پدافندی را با خود حمل می کند. این موشک از توانمندی برخوردار است که عملا محال است سامانه های پدافندی بتوانند آن را شکار کنند؛ خصوصا که این موشک بعد از شلیک شدن، به سرعت وارد استراتوسفر می شود.
برد این موشک 10 هزار کیلومتر است. در کنار این موشک، یگان موشک های راهبردی روسیه آزمایش موفقیت آمیزی نیز روی موشک "توپول – ام" انجام داده است.


۲۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غییر شکل مغز به خاطر شکست عاطفى

✍❣ تغییر شکل مغز به خاطر شکست عاطفى

 نتایج تحقیقات نورولوژیستهای آمریکایی نشان می‌دهد که مغز افرادی که دچار شکست عاطفی شدید می‌شوند واقعا دچار جنون می‌شود.

داستان عاشقانه لیلی و مجنون و اشعار چون "درد عشقی کشیده ام که مپرس" می‌توانند یک ریشه علمی‌داشته باشند. به طوری که دانشمندان کالج پزشکی آلبرت انیشتین از دانشگاه یشیوا در نیویورک دریافتند که عشق به شدت مغز را به خود وابسته می‌کند و زمانیکه فرد دچار شکست عاطفی می‌شود نتایج این شکست می‌تواند واقعا مغز را دچار جنون کند.

💔 در حقیقت عشق درست مثل یک داروی مخدر عمل می‌کند که وقتی به بدن نرسد بیمار به شدت آشفته می‌شود.

🔻این محققان با کمک دستگاه رزونانس مغناطیسی از مغز ١٥ دانشجوی کالج که به تازگی دچار شکست عشقی شده بودند تصویر برداری کردند.

🔻این تصاویر نشان داد که فضاهایی از مغز این داوطلبان دچار فعالیت شدید شده اند. ناحیه بطنی غشایی که تحریکات را کنترل می‌کند و مهمترین فضای مغز در بروز احساسات ناشی از عشقهای رومانتیک است یکی از نواحی پرفعال پس از شکست عاطفی بود.  

🔻هسته اکومبنس و کورتکسهای مداری پیشانی و جلوپیشانی که با آرزو و اعتیاد به مواد مخدر ارتباط دارند و در پایان کورتکس جزیره ای و کورتکس کمربندی قدامی‌که با دردهای فیزیکی و استرس مرتبطند در اثر شکست عشقی به شدت دچار جنون شده بودند.

🔻براساس گزارش لایو ساینس، نتایج این تحقیقات نشان می‌دهد که شکست عاطفی واکنشهای جنون واری در مغز عاشق دل شکسته ایجاد می‌کند، به طوری که این جنونها می‌تواند موجب تغییر شکل مغز شود.
#شکست_عاطفى

۲۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در باب پوست کلفتی ایرانیا...

کرگدنی پیر را پرسیدند از خودت ، پوست کلفت تر دیده ای یاشنیده ای؟


گفت :
در گوشه اى از عالم خاکى به نام ایران ، مردمی یافت شدست ، که نه از برنج آرسنیک دار سرطان گیرند ، و نه از سبزیجات فاضلاب داده بمیرند.
نه روغن پالم بیمارشان کند،
و نه مرغ هورمونی تبدار.
نه از سوسیس و کالباس مریض شوند،
و نه از تصادف پراید ساقط.
تا مرگ بارها روند و باز گردند و عزرائیل را جواب کنند.

در طیاره هاى بی بال نشینند، و در خودروهای کبریت سان مأوا گیرند. دخلشان نیمی از خرجشان باشد، و خرجشان پنج برابر دخلشان!!! فلاسفه از حساب زندگیشان اسهال گیرند!!
و با این حال پیوسته جوک گویند و در فیسبوک و تویتر و واتساپ و وایبر و تلگرام ... راه پویند .آری من ایشان را از خود پوست کلفت تر دیده ام ، و یقین دارم که سه پوسته اند!!😁😁😁


۲۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اشتباهات من

#قطعه_ای_کتاب  ☕️📚


اشتباه اول من این بود که به تو اعتماد کردم.
اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم.
اشتباهِ سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شوم.
اشتباه بعدی من این بود که تو را صد بار بخشیدم.
اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم از پنجره پرت نکردم بیرون.
هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم ...

از کتاب تهران در بعد از ظهر
#مصطفی_مستور
 

۲۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

love feel

Have you ever wondered what does falling in love feel like?

♦️"At first, it's like Spring.
Everything's blooming. Your chest feels like it's going to explode, you're so happy to see or even hear from the other person, but you're both still a little unsure about what to do with the feeling. Your lover is the person with whom you most look forward to speak.

♦️And then it's Summer.
Everything is hot and heavy. You can't get enough of each other. It's passionate. It's like...your world is on fire for this person. It isn't just lust. No one attracts you, If it does, you no longer look at it as actors on a screen getting it on. You picture your significant other, because they're the person that really gets you off. And then the fire calms--but doesn't go away.

♦️It's like Fall.
Fall is my favorite time of year, so perhaps that's how I equate it to love. You're just...absolutely content to hold this person's hand or be in their presence. It's no longer an overwhelming happiness--unless you stop to think about it. You don't feel the need to be in this person's presence every day, but you still do because it's just...comfortable. It's a very calm happiness. This person isn't just everything you can think about consciously. They're in your thoughts without even realizing it. This person is not just a part of your day, anymore. Suddenly, they're part of who you are as a person.

♦️And love is also like Winter.
Sometimes it's hard. You'll fight. Without even knowing it, you'll say things that hurt the other person so deep. You have this power to completely destroy this other person. Then you realize what this person could do to you. And you're suddenly terrified. You either open up even more and take that chance that they won't destroy you, or you run. If you choose to run--or the other person does--it can take years to get over it. A year just to stop crying every day. Another year to stop physically hurting. You'll never forget that person. You'll compare every new romantic prospect to that person. They'll never meet the standard because you've only just met them. How could they? Until one day you meet someone with whom you just enjoy speaking. And suddenly...it's Spring again!"

۲۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اسباب بازی های کودکی



اخلاقش اینطور بود...همیشه وقتی عروسک یا اسباب بازی جدیدی می خرید در کمد پنهان می کرد...ترس خراب شدنشان نمی گذاشت لذت استفاده از اسباب بازی هایش را بچشد...
ولی من دقیقا بر عکس او بودم...همه ی اسباب بازی های جدیدم را همان لحظه استفاده می کردم...
من می خواستم از داشته هایم لذت ببرم...حتی به قیمت خراب شدنشان...
مدتی که گذشت دیدم او همه ی اسباب بازی هایش سالم است ولی من نه...
تصمیم گرفتم من هم مثل او باشم...
اسباب بازی هایم را در کمد پنهان کردم و به خودم قول دادم تا دیگر از کمد بیرونشان نیاورم...
هر شب در تنهایی به اسباب بازی هایم فکر می کردم و می گفتم فردا حتما با آن ها بازی خواهم کرد ولی نمی شد...من لج کرده بودم...
مدت ها از اسباب بازی های قدیمی استفاده می کردیم... آنقدر که دیگر بزرگ شدیم و آن اسباب بازی های جدید سهم دیگران شد...
از آن روزها سال ها گذشت...دیگر هم بازی نبودیم...حالا کلید قفل دل هایمان را در چشم های یکدیگر می دیدیم...
هنوز همان بودیم....
حالا به جای اسباب بازی احساسمان را پنهان می کردیم تا مبادا آن دیگری خرابش کند...
شب ها در تنهایی به او فکر می کردم و هر شب تصمیم می گرفتم فردا دیگر حرف هایم را به او بگویم ولی...ولی نمی شد...
او نمی گفت چون ترس خراب شدن با او بزرگ شده بود و من هم نمی گفتم چون لجبازتر شده بودم...
سال ها گذشت...حرف هایمان گوشه ی انباری ذهنمان خاک خوردند...

احساسمان  بهم نگفته باقی ماند...آنقدر که سهم دیگران شدیم...

ما از کودکی مان یاد نگرفته بودیم داشته هایمان را بریزیم وسط و از داشتنشان لذت ببریم...
فوقش خراب می شدند...بهتر از این بود که سهم دیگری باشند.

۲۸ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوستان عزیز لطفا کپی رایت را رعایت کنیم

من ادعایی ندارم ولی خب کپی رایت ک هیچ حداقل منبع رو موقع کش رفتن مطالب ذکر کنیم ‌ وجدانا ملت دیگه حال ندارن برن سراغ منبع .این ذکر منبع هم فقط یه جور اخترام به نویسندس . ممنون از این که رعایت میکنین.

۲۷ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

به تو چه؟؟؟!!!!


همه ی ما ، به ذهنمان ، به درگیری فکرمان ، به بی خوابی هایمان ، به نسخه ای که با یک نگاه برای مردم میپیچیم، یک " به تو چه " بدهکاریم .
اینکه فلان آدم رنگ مویش را تغییر داده ، کجا رفته ، با چه کسی دوست است و پول مسافرتش را از کجا آورده ، اینکه نقل و نبات حرف هایمان ، قضاوت کردن راجع به طرز پوشش و خانه و روابط یک نفر است ، از ضعف ما ست .
ما یاد گرفتیم در زندگی ، مسائلی که به ما ربطی ندارد بزرگ کنیم ، قصه بسازیم ، ذهنمان را درگیر کنیم و شب ها برای هر رفتار آدم های زندگی مان دلیل بتراشیم .

بعد هم همان دلیل ها نیزه ی تیزی توی قلبمان باشد و وقتی میبینیمشان به خاطر توهم های خودمان ، با آن سرد برخورد کنیم .

کار سختی نیست ، از خودمان شروع کنیم ، بعد هم به فرزندانمان یاد بدهیم ، تا نسلی که عوض میشود لااقل این مسائل برایش حل شده باشد . که وقتی چیزی به ما مربوط نیست ، وقتی آزاری به تو نمیرساند خیلی آرام در گوش خودمان بگوییم :به تو چه .

۲۷ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰