کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۳۸۲ مطلب با موضوع «عمومی/اجتماعی» ثبت شده است

میدانی؟


میدانی؟
تازگی ها زندگی جوری شده است که از کسی توقع نداشته باشی بهتر است،
توقع هیچ چیز !
آدمها با تو خوبند،
آنقدر خوبند که تو باورت میشود همیشه میتوانند ماندگار شوند و هیچ کجا نروند،
اما یک روز،
یکـساعت،
یک دقیقه،
و
یک لحظه !
چنان تو و باورهایت را به هم می کوبند و آنهمه خوبیشان را زیر سوال میبرند که تو
می مانی!
حیران و انگشت به دهان ،
با حجم زیادی از ماتم روی دلت..
آدمها موجودات خارق العاده ای هستند،
آنقدر زندگی ات را درگیر تنش و فشارهای عصبی میکنند که تو باورت نمی شود زمانی،
آرام جانت بوده اند..
مراقب آرامهای جانتان باشید، آنها یک روز با تمام وجود در کمال آرامش،
روزهایتان را تباه میکنند و
به بدترین شکل ممکن خودشان و باورهایتان را زیر سوال می برند،
آنوقت شما می مانید
با توقعاتی بیجا که از آنها داشته اید..

#زیور_شیبانی
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه رفیق


بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود
بگذارید داشته ها و نداشته هایمان روی ترازو برود
هیچ کدام از این ها مهم نیست
مهم این است در یک مورد بین تمام انسان ها عدالت باشد
هر انسانی  درجهان ، باید یک نفر را داشته باشد
یک‌نفر به نام رفیق
نه از آن رفیق هایی که فصلی باشند
یک روز باشند و یک عمر نه
نه از آن رفیق هایی که وقتی زندگی ات بهار هست کنارت باشند و‌ وقتی زندگی ات زمستان شد و داشتی می لرزیدی ، بروند زیر کرسی بخوابند
نه از آن رفیق هایی که هر‌وقت لامپ زندگیشان می سوزد و زندگیشان تاریک می شود می آیند به سراغت و وقتی هوا روشن است شما را یادشان نمی آید
نه از آن رفیق هایی که دشمنند
نه منظورم این ها نیستند
دارم درباره ی رفیق هایی می‌گویم که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند
رفیق هایی که می توانی کنارشان بلند بخندی
می‌توانی بدون هیچ حرف و توضیحی در آغوششان اشک‌بریزی
آن هایی که بودنشان همیشگی ست حتی اگر تو بعضی از روزها همان آدم همیشگی نباشی
رفیق هایی که تو را بلدند
آن هایی که کنارشان خودت هستی با تمام خوبی ها و بدی هایت
رفیق هایی که‌گوش‌هستند برای حرف هایت ... برای درد هایت
بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود
اما هر آدمی باید یک نفر را داشته باشد
یک رفیق
#حسین_حائریان

۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات نخستین سال های کاری


چند وقت پیش، به بهانه‌ای  در حال پیاده‌روی بودم که از جلوی ساختمانی رد شدم که خاطرات «نخستین سالهای زندگی کاری» مرا در خود پنهان کرده بود! سالهای ۷۸ و ۷۹ بود و من به تازگی وارد محیط کار رسمی سازمانی شده بودم. هیچوقت یادم نمی‌رود. چه تلخی های عجیبی بود.

یادم می‌آید که هنوز کاری برای انجام دادن نداشتم. هر روز سر کار می‌رفتم. می‌نشستم. خودم را با کاتالوگ‌ها مشغول می‌کردم. آرزو می‌کردم تا عصر کاری پیش بیاید که من انجام دهم و معمولاً بسیاری از روزها، کاری پیش نمی‌آمد.
یادم می‌آید که فضای واحدی که در آن کار می‌کردیم تنگ شد و باید یکی از اعضای شرکت به واحد همسایه نقل مکان می‌کرد. طبیعی است که من را انتخاب کردند. چون بقیه باید نزدیک مدیریت می‌ماندند تا کارهای روزانه را سریع‌تر سامان دهند. اما کسی با من کاری نداشت و می‌شد مرا در هر جایی مستقر کرد. مرا به یک واحد مستقل فرستادند و کار بدتر شد! اگر قبلاً به بهانه‌ی سلام و علیک، می‌شد دیگران را دید.

یادم می‌آید که مدیرم بعضی وقت‌ها (شاید هفته‌ای یک بار در حد یکی – دو ساعت)‌ کاری را ارجاع می‌داد. مثلاً مقاله‌ای می‌داد که ترجمه‌ کنم. این ساعت‌های خوش هم زیاد طول نکشید. یک بار، مقاله‌ی پاره شده را در زباله‌‌های بیرون شرکت دیدم و فهمیدم که قرار نبوده از ترجمه‌ام استفاده شود. بلکه برای اینکه احساس بیکاری نکنم، مدیرم به من ترجمه‌هایی می‌داده‌ است و حاصل کار مرا دور می‌ریخته!


در آن سالها درس هم می‌خواندم و یکی دو روز در هفته به دانشگاه می‌رفتم. حالا فکر کنید چقدر مسخره بود وقتی برای امتحان، باید می‌رفتم و از مدیرم مرخصی می‌گرفتم! خوب من در حالت عادی هم کاری نداشتم! نوشتن برگه‌ی مرخصی مثل یک جوک بی‌مزه بود. اما قانون بود و باید انجام می‌شد. مدیرم هم مرخصی گرفتن و دانشگاه رفتنم را دوست نداشت. همیشه می‌گفت: امیدوارم زودتر این دانشگاه لعنتی تمام شود و تو تمام وقت اینجا باشی.

باقی ماجرا:
آن سالهای تلخ گذشت. بزرگتر شدم. در آن شرکت به یک «مدیر» تبدیل شدم. سفرهای داخلی و خارجی. سمینارها. فروش‌ها. قراردادها. جلسات و مناقصه‌ها و پروژه‌ها و تاسیس شرکت‌های جدید و استخدام کارکنان و تربیت آنها

سالهای اول، مدیرم در نگاهم یک انسان سخت و تلخ و مغرور و خودخواه بود. کسی که ما را به بازی می‌گرفت. کسی که برای افزایش آمار کارکنان شرکتش و استفاده از اعتبار مدرک من (فکر کنید که دانشجوی ترم سه چه اعتباری دارد!!) من را استخدام کرده و برای اینکه حسم بد نباشد، گه‌گاهی ترجمه‌هایی به من می‌داد و در سطل زباله می‌ریخت

اما وقتی بزرگتر شدم و مدیریت را تجربه کردم، هر روز بیشتر از پیش، او را فهمیدم و بیشتر دوستش داشتم. آموختم که کارکرد نخستین ترجمه‌های من، این نبود که در نامه‌های رسمی سازمانی به کار گرفته شود. بلکه هدف اصلی، آشنایی بیشتر من با متون تخصصی کاری بود و ریختن کاغذها در سطل زباله، ارزش آِن را کم نمی‌کرد.

یاد گرفتم، که ورق زدن کاتالوگ‌های لوازم یدکی که در آنها جز نقشه‌های انفجاری و شماره قطعه چیزی نیست، می‌تواند تسلط من را به بخش‌های مختلف دستگاه بیشتر کند. چیزی که باعث شد سالهای بعد، در اتریش، روبروی ژاپنی‌ها بایستم و به آنها تعمیر و نگهداری بخش‌های مختلف دستگاه را آموزش دهم.

یاد گرفتم که هیچ مدیری از کارکنان جدیدش، در روزهای نخست و ماه‌های نخست، انتظار معجزه ندارد و نباید داشته باشد.

یاد گرفتم که وقتی جوان‌تر و کم‌تجربه‌تر هستیم، درک دقیقی از «جوانی» و «کم‌تجربگی» خودمان نداریم و این باعث می‌شود انتظارات زیادی از خودمان داشته باشیم و همین انتظار افسرده‌مان می‌کند.

این روزها. مدیر سابقم را هر از گاهی می‌بینم. با هم مینشینیم. قهوه‌ای میخوریم. از خاطرات آن روزها حرف می‌زنیم. این روزها شاید قدرت و توانمندی ما در یک اندازه باشد. اما هنوز، در مقابلش، پیش از او، لب به فنجان قهوه نمی‌زنم و قبل از او روی صندلی نمی‌نشینم و هرگز حرفش را قطع نمی‌کنم . او شایسته‌ی بیشترین احترام است.
دیگر می‌دانم که رشد شغلی، با شتاب امکان پذیر نیست و اگر شد، سقوط هم به زودی در پی آن خواهد آمد.
محمدرضا شعبانعلی

۰۸ دی ۹۵ ، ۰۹:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بم به امید زنده است

بم




بم ب امید زنده است.


دامن سیاه شب برپیکره شهرکشیده شده بود و مردم آرام برای فراموشی خستگی لحظه‌های خود دیده برهم نهاده و در رویاهای گاه شیرین و گاه غمناک خود گم شده بودند.

اماآن شب گویی ستاره‌ها را شوق درخشش نبود و ماه در گیر و دار آسمان خاموش برجای نشسته بود و به مردمانی می‌نگریست که به شوق بیدار شدن در روزی دیگر به زندگی لبخند می‌زدند.

کودکان آن شهر زندگی را چون بازیچه‌ای درمیان دست‌های کوچک خود پناه داده بودند و از شادی و شور به آن لبخند می‌زدند.

و اما آنگاه که ماه قصد سفر کرد تا باری دیگر خورشید در آسمان ذهن این مردمان طلوع کند، گاهواره زندگی مردم بم تکانی شدید خورد و بسیاری از آرزوهای گفته و ناگفته در میان آوار جا ماند.

آری در آن سپیده‌دم، حنجره خوش صدای "ایرج بسطامی" در میان آوار برای همیشه خاطره‌ای ماندگار شد.

و اینگونه بود که در آن سپیده‌دم رویای کسانی که در خواب بودند برای همیشه جاودان ماند .

و آن صبح بود که آغوش گرم مادر و دستان پرتوان پدر زیر آوار ماند و کودکان در آغوش هوای سرد دی‌ماه رها شدند.

آری آن روز بود که نخل‌های پر صلابت بم نیز هراسان از غرش زمین به دنبال تکیه‌گاهی بودند که بر آن تکیه زنند و استواری بیاموزند.

آن روز بود که خاطرات و زیبایی‌های ارگ چند هزار ساله بم در میان آوار گم شد و تاریخ در خستگی زمان جا ماند.

اما امروز نخل‌های بم استوارتر از قبل چنگ ریشه‌ها را در خاک فرو کرده و مردم شهر تنها با امیدی دوباره زندگی را یافته‌اند، شهر با تمام خستگی ها و ویرانی هایش بازهم شاهد سپیده دم های شاد و سرشار از زندگی است... صدای تپش زندگی از بم به گوش می رسد... بم هنوز زنده است... بم هنوز می تپد... بم هنوز نیازمند دست یاری ماست...



مطلب از #پیج #تلگرام #خانم #آنانعمتی می باشد.


۰۶ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نحوه رانندگی در برف و یخبندان/همه انچه برای رانندگی در زمستان باید بدانیم/با تغییر رفتار ترافیکی شهروند باشیم نه شهرنشین





نحوه رانندگی در برف و یخبندان/همه انچه برای رانندگی در زمستان باید بدانیم/با تغییر رفتار ترافیکی شهروند باشیم نه شهرنشین


۰۵ دی ۹۵ ، ۱۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیرمرد ها و پیرزن هایی دوست داشتنی


مردهایی که تا آخرین لحظه ی زندگیِ همسرشون کنارشون می مونن و بهشون وفادارند و هر چه پیرتر می شن و عنوان پیرمرد می گیرند مهربون تر و دوست داشتنی تر می شن،مردهایی که با بیماری همسرانشون بیشتر و بیشتر بهشون نزدیک می شن و از سختی های نگه داری همسرِ بیمارشون شکایت نمی کنن،پیرمردها و پیرزن هایی که عشق براشون چیزی ورای اندام زیبا و صورت بی عیب و نقصه و عاشق تک تک چین و چروک های پر از خاطره ی همدیگه باقی می مونن.
پیرمرد و پیرزن هایی که دست همدیگه رو تو خیابون با عشق می گیرند و چیزی از مراقبتشون نسبت به همدیگه کم نمی شه،همونایی که می شه تو رستوران دستت رو بزنی زیر چونه ات و ساعت ها بهشون نگاه کنی ،نگاه کنی به جویدن های طولانی و بعضا" سخت سالاد زیر دندون هایی که حالا مالِ خودشون نیست،نگاه کنی به صدای ریز به هم خوردن قاشق و چنگال ها و در هم شدن خنده هایشان،نگاه کنی به روسری حریر و بند عینکِ روی روسری و عینک پنسی و موهای ریخته و دست های لرزان و عشق.

پیرمردها و پیرزن هایی که گوشه ی خلوتی از پارک روی نیمکت دو نفره ای برای کلاغ ها غذامی ریزند و از جوانی هایشان حرف می زنند،از اولین قرار ملاقات هایشان توی همین پارک و روزهای رفته ای که چیزی از عشقشان کم نکرده است.پیرمردهایی که با همان علاقه ی اولین سال های زندگی مشترک همسرشان را با ویلچر می برند هوا خوری و از هیچ کس نمی خواهند کمک بگیرند.می خواهند همچنان تنها قهرمان زندگی همسرشان باشند.اینها معنی عشقند.
من حس خوبی دارم به این پیرمردها و پیرزن ها.مثل  شخصیتهای گرترود و  ویلیامِ رمان کارت پستال.
#زهرا_کمالی

۰۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زل نزنیم


زُل زدن مایه ی آزار است زُل نزنیم؛ به زن چاق توی پراید، به النگوهای طلایی ردیف توی دستش.
 به زن و شوهری که توی خیابان بحث می کنند، به مرد دست و پا شکسته ی عصا به دست، به ویلچرنشینش حتی؛ با ماسک و بی ماسک.

به دختری که با علاقه به گربه های کثیف و لاغر مردنی توی خیابان غذا می دهد، به زنی که روی نیمکت پارک تنها نشسته و آرام اشک می ریزد. به بچه ی مریض، به آدم علیل، به زیپ باز پیرمرد، به دست لرزان و چروکیده ی پیرزن، به دخترک ژنده پوش فال فروش، به جوان شیک روزنامه فروش؛ زل نزنیم به آدم های ِتا مغز ِ استخوان خیسِ بدون چتر؛

 به زن و شوهر با اختلاف سنی زیاد، که دست همدیگر را گرفته اند و راه می روند، به دوست داشتنشان زل نزنیم؛ به درز پاره ی لباس، به صورت سوخته و پوست جمع شده، به زن زیبا، به مرد زشت، به زنی که دوربین به دست از زمین و زمان عکس می گیرد، به تنهایی زنی که برای خودش گُل می خرد؛

به مردی که راه می رود و زیر لب با خودش حرف می زند. به گدا، به دیوانه؛ به دیوانه ها هم زل نزنیم، بگذاریم آرام برای خودشان لبخند بزنند، بخندند. بگذاریم آنکه دلش گرفته و اشک می ریزد هم با خیال راحت گریه کند، زل نزنیم، زل زدن مایه ی آزار است.
 کاش مجلس قانونی وضع می کرد و زُل زدن را جرم اعلام می کرد. کاش سر در هر مدرسه ایی می نوشتند وای بر زُل زنندگان...
#مریم_سمیع_زادگان

۰۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

💔تقدیم به تموم عاشقایی که به عشقشون نرسیدن و عاشقایی‌ که هرکاری هم کنن,به عشقشون نمیرسن💔😔

💔تقدیم به تموم عاشقایی که به عشقشون نرسیدن و عاشقایی‌ که هرکاری هم کنن,به عشقشون نمیرسن💔😔

سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .🍷❤️🍷


سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . .🍷❤️🍷

سلامتی عشق پاکشون. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون...🍷❤️🍷

قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . .🍷❤️🍷

سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .🍷❤️🍷

سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . .🍷❤️🍷

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . .🍷❤️🍷

سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . .🍷❤️🍷

سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون شب. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن...🍷❤️🍷

اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون خنده ی زوری. . .🍷❤️🍷

سلامتی عروسی که ماه شده بود. . .🍷❤️🍷

سلامتی عاقدی که اومد. . .🍷❤️🍷

سلامتی شناسنامه ها. . .🍷❤️🍷

سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار اول. . .🍷❤️🍷

سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار دوم. . .🍷❤️🍷

سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بارآخر. . .🍷❤️🍷

سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . .🍷❤️🍷

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .🍷❤️🍷

سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . .🍷❤️🍷

سلامتی اجازه بزرگترها. . .🍷❤️🍷

سلامتی بله. . .🍷❤️🍷

سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی ماشین عروس. . .🍷❤️🍷

سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون شب. . .🍷❤️🍷

سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی فرداش. . .🍷❤️🍷

سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . .🍷❤️🍷

سلامتی دوستایی که جمع شدن. . .🍷❤️🍷

سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .🍷❤️🍷

سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .🍷❤️🍷

سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .🍷❤️🍷

سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . .🍷❤️🍷

سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . .🍷❤️🍷

سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .🍷❤️🍷

سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . .🍷❤️🍷

سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . .🍷❤️🍷

سلامتی قسم جون پسر. . .🍷❤️🍷

سلامتی قبول کردن دختر. . .🍷❤️🍷

سلامتی لحظه خداحافظی. . .🍷❤️🍷

سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .🍷❤️🍷

سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . .🍷❤️🍷

سلامتی دختری که مادر شد. . .🍷❤️🍷

سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . .🍷❤️🍷

سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . .🍷❤️🍷

سلامتی امشب. . .🍷❤️🍷

سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن...🍷❤️🍷

واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه...🍷❤️🍷

این که دستاش تو دستته یروز عشق من بود...حواست به عشقم باشه😒

۰۳ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر طنزی برای کسایی که با چت کردن عاشق هم میشن

شعر طنزی برای کسایی که با چت کردن عاشق هم میشن😂

شدم با چت اسیر و مبتلایش😍
شبا پیغام می دادم برایش🤒



به من می گفت هیجده ساله هستم😇
تو اسمت را بگو من هاله هستم👩

بگفتم اسم من هم هست فرهاد👳
زدست عاشقی صد داد و بیداد🤓

بگفت هاله زموهای کمندش👸
کمان ابرو و قد بلندش💃

بگفت چشمان من خیلی فریباست🙄
زصورت هم نگو البته زیباست😉

ندیده عاشق زارش شدم من😓
اسیرش گشته بیمارش شدم من😥

زبس هرشب به او چت می نمودم🤗
به او من کم کم عادت می نمودم😶

دراو دیدم تمام آرزوهام🙂

ادامه مطلب...
۰۲ دی ۹۵ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پناهگاه


ما که سنمون قد نمیده ولی میگن دوره ی جنگ خونه ها "پناهگاه"داشتن.
مثلا بابا تعریف می کنه میگه می رفتیم زیر زمین.
یا توو کوهها معمولا یه ساختمونایی می سازن که کوهنوردا اگه با بوران و بهمن مواجه شدن خودشونو برسونن به اون ساختمونا!
از قضا به اون ساختمونا هم میگن"پناهگاه"!
این کلمه ی لعنتی"پناهگاه" خیلی به دل می شینه!
یعنی میخوام بگم هر آدمی باید توو زندگیش یه پناهگاهی داشته باشه.
پناهگاه من اتاقمه!خونه م نه ها!اتاقم!
من توو خونه م اکثرا تنهام ولی به خونه م نمیگم پناهگاه!من از"هال" پناه می برم به اتاقم!بذار از اتاقم بگم واست!
یه اتاق حدودا نه متری با موکت کرم و کاغذ دیواری راه راه قهوه ای سوخته و طلایی با دو تا پنجره که تختم زیرش نصب شده!به علاوه ی یه کمد که ازش به عنوان کتابخونه استفاده می کنم و الانم دیگه تقریبا پر شده!
می دونی!؟من از همه ی سختیا و زشتیای زندگی روزمره به این اتاق پناه میارم.وقتی می رسم توو اتاق انگار که زمان واسم دیگه معنی نداره!انگار فقط و فقط توو این اتاقه که می تونم مال خودم باشم.میتونم خودم باشم.میتونم از رویاهام لذت ببرم.می تونم به تو فکر کنم...تو چی!؟تو پناهگاهت کجاس!؟تو کجا به من فکر می کنی؟
آها!تو اصلا به من فکر نمی کنی!؟
یادم نبود...!
حله!حله...
#کسرى_بختیاریان

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روانشناسی/ نشانه های افراد دروغگو

روانشناسی/ نشانه های افراد دروغگو

گرچه متخصصان معتقدند نمی تواند الگوی دقیقی را برای شناختن دروغگو ها اعلام کرد و اغلب الگو های اعلام شده می توانند افراد را به اشتباه بیندازند اما محققان هنوز هم برای یافتن نشانه های دروغگویی تلاش می کنند. آن ها در بررسی های شان به نتایج زیر رسیده اند:
شب ها به حرفش اعتماد نکنید!
محققان می گویند آدم ها شب ها غیرقابل اعتمادتر از ساعات دیگر روز هستند. از نظر پژوهشگران، احتمال این که اطرافیان تان شب ها به شما دروغ تحویل دهند، بیشتر از دیگر ساعات روز است و به گفته آن ها آدم ها در ابتدای روز صداقت بیشتری از خود نشان می دهند.
سؤال را دوباره تکرار می کند؟
محققان دانشگاه کالیفرنیا می گویند دروغگوها در شیوه حرف زدن شان نشانه های بی صداقتی خود را ابراز می کنند. از نظر پژوهشگران آدم های دروغگو اهل گفتن جزئیات نیستند و وقتی از آن ها سؤالی می کنید که نمی خواهند صادقانه به آن جواب دهند، سؤالی که پرسیده اید را تکرار می کنند.
مغزش مشکل دارد !
محققان می گویند آدم هایی که به دروغ گفتن معتادند و بی دلیل و بی بهانه دروغ می گویند، مغز شان ناهنجار است. از نظر آن ها کسانی که از سر عادت دروغ می گویند مقدار ماده خاکستری قشر پیشانی مغز شان کمتر و ماده سفید آن بیشتر است.




۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با ۶ تاثیر عجیب «عشق» روی ذهن و جسم خود آشنا شوید

با ۶ تاثیر عجیب «عشق» روی ذهن و جسم خود آشنا شوید

 عشق شاید یک ماده مخدر یا داروی آرامش بخش نباشد اما تاثیراتش دقیقا همانند آنهاست؛ وقتی کسی عاشق می شود مغزش به گونه ای تغییر می یابد که حس می کند همه دنیا زیباست، همه آدم ها خوب هستند و هیچ دردی برایش باقی نمی ماند.
انسان های عاشق حالتی از سرخوشی دارند و شور و هیجان آنها بسیار بالاست. البته باید بدانید که عشق فقط روی مغز تاثیر نمی گذارد، بلکه همه بدن را تحت سلطه خود دارد و به همین خاطر است که با دیدن معشوق، تغییراتی در حالت های روحی و جسمی افراد ایجاد می شود. از جمله ی این تغییرات می توان به موارد زیر اشاره کرد.
خوشحال می شوید
در روزهایی ابتدائی رابطه عاشقانه، فرد حالتی از سرخوشی و خوشحالی زیاد دارد که دلیلش کاملا معلوم است. محققان ثابت کرده اند که داشتن احساسات قویِ عاطفی موجب افزایش میزان فرارسان های عصبی دوپامین در مغز می شوند که به ما می گوید پاداش و رویدادهای خوب در پیش است. خوب است بدانید که همین تغییرات شیمیایی، به موجب دیگر منابع شادی بخش به غیر از عشق هم در بدن صورت می پذیرند. به همین لحاظ می توان گفت که این تغییر هورمونی، مبین «حالِ خوبِ» افراد در ابتدای دوران عاشقی است.
دردهایتان از بین می روند
حتی دیدن عکس معشوق هم می تواند موجب از بین رفتن درد بشود. به دنبال تحقیقاتی که اخیرا صورت پذیرفته، مشخص گشته که وقتی افراد از دردی رنج می برند، با نشان دادن عکس فرد موردعلاقه شان به آنها، تا حد زیادی از میزان دردشان کاسته می شود. این کاهش درد به قدری محسوس است که اگر به فرد روش درمانی دیگری پیشنهاد می شد، هرگز به این اندازه کارساز واقع نخواهد شد.
نگاهتان در چشمان فرد مورد علاقه قفل می شود
در تحقیقی از زنان و مردان خواسته شد تا به مدت دو دقیقه کارهای زیر را انجام دهند:
خیره شدن به چشمان پارتنر خود
خیره شدن به دستان پارتنر خود
شمارش تعداد دفعات پلک زدن طرف مقابل
تقریبا همه شرکت کننده ها اعلام کردند که هنگامی که به چشمان طرف مقابل خود خیره شده بودند، نوعی حس خاص و تاثیرپذیری از طرف مقابل دریافت کرده اند.
گونه هایتان گُل می اندازند
هنگامی که انسان با موارد مورد علاقه خود مواجه می شود، میزان ترشح آدرنالین خون افزایش می یابد. این تغییر هورمونی موجب فراخ شدن رگ های خونی، افزایش جریان خون و اکسیژن موجود در آن شده و در نهایت به سرخ شدن گونه ها منجر می شود.
قلبتان بهتر و منظم تر کار می کند
در نتیجه یک تحقیق گسترده و جامع مشخص شده، فارغ از سن افراد، متاهل ها در مقایسه با مجردها کمتر دچار حمله قلبی می شوند. البته دلیل این امر فقط عشق نیست، بلکه مشخص شده افراد متاهل کمتر از مجردها سیگار کشیده و به سمت تفریحات و عادات ناسالم کشش کمتری از خود نشان می دهند.
تمام بدن تان مور مور می شود
شور و هیجان عشق باعث می شود تا هورمون های آدرنالین و نوراپی نفرین افزایش یابند که موجب ایجاد تپش قلب، عرق کردن کف دست و سرگیجه می شوند. در جدیدترین تحقیقات علمی از ۷۰۰ نفر خواسته شد تا هنگام شنیدن حرف یا دیدن عکس مربوط به عشق، هر کدام از قسمت های بدن آنها که بیشترین تغییر را داشت آن را رنگ کنند. در نتیجه این آزمایش معلوم شد که تقریبا تمامی اعضای بدن افراد به ویژه، قفسه سینه، معده و سر در مواجهه با عشق، کارکردشان تغییر می کند.

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مهارت زندگی/ نشانه های تشخیص همکار غیرقابل اعتماد

مهارت زندگی/ نشانه های تشخیص همکار غیرقابل اعتماد

 محیط کار مجموعه ای از همکاران خوب، بد و مشکل ساز است که قابل اعتماد نیستند . همکاران خوب که تکلیفشان مشخص است. همکارانی هستند که همیشه و همه جا می توانید به آنها اعتماد کنید. همکاران بد، افرادی هستند که باعث آزار و ناراحتی دیگران می شوند اما خودشان هم نمی دانند چه اشتباهی می کنند یعنی دارای خلق و خوی خاص خود هستند.
اما همکارانی که در محیط کار قابل اعتماد نیستند و اغلب برای افراد دردسرساز میشوند، افرادی که از روی عمد کارشکنی می کنند و دائما می خواهند شر به پا کنند. افرادی که حاضر نیستند؛پاداش، ارتقاء شغلی، امتیاز و...بقیه همکاران به جز خودشان را تحمل کنند . افرادی که همه امتیازها، پست ها و راحتی های کاری را برای خود می خواهند چرا که غالبا این افراد برای خود دار و دسته ای نیز درست می کنند.
زیربنای هر رابطه خوبی اعتماد است. بدون ارتباط امکان ایجاد رابطه ای سازنده وجود ندارد. اگر اعتماد نباشد کار کردن با افراد مختلف اعم از همکار، رئیس، مشتری، عرضه کننده بسیار مشکل خواهد بود. اعتماد موجب می شود که با فراغ بال و آسودگی با دیگران رفتار کنید و صادقانه اطلاعات لازم را مبادله کنید و نگران خنجری که ممکن است از پشت بخورید نخواهید بود.
انسان موجودی اجتماعی است و همانگونه که به آب و غذا نیازمند است به روابط اجتماعی و دوستی نیز نیاز دارد. طبق سلسله مراتب نیازهای مازلو پس از برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی انسان به سراغ نیازهای اجتماعی می رود تا آنها را ارضا کند. قاعدتا اگر در محیط کار که بیشتر اوقات زمان بیداری انسان در آن می گذرد این نیاز ارضا شود رضایتمندی انسان از محیط کار افزایش پیدا می کند.
از طرف دیگر وجود دوستی در محیط کار به ما آرامش می دهد و از به هدر رفتن انرژی و وقت برای غلبه بر مشکلات روابط بد جلوگیری می کند. روابط خوب در ارتقای شغلی هم مؤثر است.
جدا از نوع فعالیت کاریتان، اینکه به طور روزانه با چه افرادی کار می کنید می تواند تاثیر ویژه ای بر سلامت، سعادت و بازدهی کاری شما داشته باشد.
رفاقت کردن با همکارن مادامیکه بین شما احترام متقابل و اعتماد وجود داشته باشد ایده خوبیست. با این حال گاهی هم پیش می آید که شما احساس خوبی نسبت به یکی از همکاران یا تعدادی از آنها ندارید در نتیجه آنچه که در معاشرت با این افراد عاید شما می شود چیزی جز استرس نیست.
مجموعه ای از نشانه ها که اگر در همکار یا همکارانتان وجود دارد باید بدانید که نمی توانید و نباید به آنها اعتماد کنید
او به موفقیت خودش بیش از موفقیت مجموعه اهمیت می دهد
همه ما به این موضوع که چطور کار می کنیم و چه زمانی بابت خدمات کاری مان مستحق پاداش و ارتقا هستیم اهمیت می دهیم اما وقتی شما با فردی کار می کنید که صرفا به وقت و دستاوردهای خودش ارزش می دهد و در تلاش است فقط موفقیت های شخصی اش را در کار گسترش دهد و در همه موارد صرفا به قسمت رقابتی قضیه فکر می کند ، باید بدانید که زنگ خطر به صدا درآمده است. آنچه که مشخص شده این است که وقتی ساختار یک فضای کاری کاملا رقابتی باشد آنچه که خسارت می خورد روابط افراد در کار خواهد بود و نتیجه ای جز شکست آدم ها در پی نخواهد داشت. به همین دلیل است که در نهایت اعتمادها در محیط کاری از بین می رود.
او اعتبار کار گروهی را فقط برای خودش خرج می کند
وقتی عضوی از یک تیم کاری هستید یعنی اینکه با دو ، سه یا چهار نفر و چه بسا افراد بیشتری کار می کنید. اگر دراین تیم کاری همکاری دارید که خودش را از بقیه جدا می کند و شما را تنها می گذارد و در تلاش است کارها را یک نفری پیش ببرد باید بدانید که این فرد نمی تواند قابل اعتماد باشد. با این حال این افراد معمولا اعتبار به دست آمده از کارهای گروهی را پای خودشان می گذارند و قصد دارند آن را به تنهایی خرج کنند که این موضوع نشان دهنده فقدان احترام به همکاران و ارزش قائل شدن برای زحمات آنهاست. در واقع وقتی همکارشما همه زحمات گروهی را به عنوان کاری فردی ارائه می دهد و حتی ایده های همکارانش را با افکار خود ترکیب و مطرح می کند یعنی اینکه پرچم قرمز را به نشانه جنگ بلند کرده است.
او درباره همه همکارانش شایعه پراکنی می کند
تا به حال چقدر این جمله را شنیده اید که از هر دست بدهید از همان دست هم می گیرید؟ معمولا پدر و مادرها این جمله را به فرزندانشان می گویند تا آنها همیشه جانب احتیاط را نگه دارند و مراقب رفتارهایشان باشند. حالا اگر شما در محل کارتان همکاری دارید که مرتب پشت سر بقیه حرف می زند و درباره آنها شایعه پراکنی می کند باید مراقب باشید چون خیلی راحت می تواند اینکار را درباره شما هم انجام دهد ؛ پس پای حرف هایش ننشینید و به او اعتماد نکنید. مطمئن باشید کسی که می تواند درباره دیگران نزد شما فضا را آلوده کند ، قطعا این قابلیت را دارد که همین کار را در رابطه با خود شما هم انجام دهد.
او مرتب در حال تملق گویی رییس است!
شاید همه ما خاطره آن همکلاسی که همیشه قبل از همه دستش را بلند می کرد و توجه معلم را به خودش جلب می کرد به یاد بیاوریم. همه عصبانیتی که بقیه بچه های کلاس بابت چاپلوسی هایش از او داشتند! شما حالا بزرگ و شاغل شده اید اما این دلیل نمی شود همچنان یکی از آن همکلاسی ها را اینبار در قامت همکار نداشته باشید. کسی که سعی می کند بقیه را از دور خارج کند و درخشش کارهای گروهی را پیش رییس به نام خودش سند بزند. اگر با چنین فردی کار می کنید باید حسابی احتیاط کنید تا او شما را از بالای نردبان به پایین پرتاب نکند. یادتان باشد این افراد که همواره تلاش می کنند دیگران را دور از دایره دید مثبت مدیر یا رییس قرار دهند و اگر احساس کنند منفعتی برایشان وجود دارد قطعا همکاران خود را خیلی راحت می فروشند بنابراین آنها نمی توانند قابل اعتماد باشند. به همین سادگی.
او همیشه در حال بی اعتبار کردن دیگران است
اگر به هر دلیلی یکی از همکاران شما از جمع کاری تان جدا شده و حالا یک همکار دیگر مرتب در حال بی اعتبار کردن همکار مستعفی نزد شما و دیگران است حتی با وجود اینکه او دیگر در جمع شما نیست ، بدانید که این فرد هرگز قابل اعتماد نخواهد بود. او پیشتر با همکار مستعفی روابط دوستانه ای داشته اما حالا ورق کاملا برگشته است. این رفتار ، رفتاری فریبنده است که باعث از بین رفتن اعتماد می شود. هیچکس دوست ندارد در محیط کار مرتب حواسش به پشت سرش باشد تا دیگری وجهه او را بین بقیه از بین نبرد. طبیعیست که در چنین فضایی افراد بیشتر مراقب خود و اعتبارشان هستند و در حالت دفاعی قرار می گیرند بنابراین نمی توانند طبق استاندارهای کاری پیش بروند و این موضوع اتفاق خوبی برای محیط کار نیست.
همکاری که از جمعتان جدا میشود و دائم درحال بی اعتبار کردن دیگران است قابل اعتماد نیست
او تحمل هیچ انتقادی را ندارد
یکی از راه های موفقیت هر چه بیشتر یاد گرفتن ارتقای سطح توانایی ها ، چالش با متدهای جدید کاری و گرفتن بازتاب ها و انتقادات سازنده است. با این اوصاف اگر شما همکاری دارید که به اندازه سر سوزن تحمل انتقادها را ندارد و تلاش می کند تا انتقادات را متوجه دیگران کند یا اشتباهات و قصورها را گردن آنها بیاندازد یعنی او فردیست که نمی تواند با این واقعیت روبه رو شود که همه ما در برخی موارد نقاط ضعفی داریم. این افراد اصولا کمک هیچکس را قبول نمی کنند و نمی توانند این واقعیت را بپذیرند که همکاری ، کارکرد گروه را بالا می برد.
او کاری می کند شما احساس انزوا کنید
اگر شما در دایره معاشرتی (کاری یا دوستانه) که همکارتان آن را خلق کرده است حضور ندارید کاملا طبیعیست که دلخور باشید. در چنین شرایطی شما وقتی از دایره یک فعالیت کاری بیرون گذاشته می شوید ، احساس انزوا می کنید و این حس منفی کم کم سر تا سر فعالیت کاری شما را تحت تاثیر قرار میدهد بنابراین روزی به جایی می رسید که احساس می کنید دیگر با شغلتان خوشحال نیستید و خب طبیعی است که این مساله کل روال کاری شما را مختل کند.
او گرفتار دروغگویی شده است
او به دلیل یک تلفن ناگهانی که آن را یک گرفتاری مطرح میکند جلسه کاری را ترک می کند اما شما دو ساعت بعد وقتی در حال چک کردن اینستاگرام خود هستید عکس های همکارتان را می بینید که در همان زمان کاری با دوستانش در حال گردش و تفریح بوده و در واقع ماجرای گرفتاری یک دروغ محض بوده است. وقتی همه ما صداقت را یک ارزش میدانیم ، بنابراین طبیعی است که در چنین شرایطی نتوانیم به فردی که اینقدر راحت دروغ می گوید اعتماد کنیم. بخصوص وقتی این اتفاق تکرار شود و دروغگویی برای این فرد به یک عادت تبدیل شود دیگر نمی توان دیوار اعتماد را ساخت و بالا برد.
او برای رسیدن به هدف هر وسیله ای را امتحان می کند
کمی رقابت در فضای کار برای پیشرفت و بیرون آمدن از لاک محدودیت های ذهنی اتفاق خوبی تلقی می شود. با این حال وقتی همکار شما برای برنده شدن در این رقابت فراتر از استانداردهای اخلاقی و وجدانی می رود ؛ قطع به یقین نمی تواند فرد قابل اطمینانی باشد. وقتی فردی برای گرفتن یک ارتقا ، به هر روشی متوسل می شود هرج و مرج در محیط کار ابتدایی ترین پیامد آن خواهد بود. به هر حال زمانیکه دیگران میبینند که همه ارزش های انسانی از نگاه آنها برای یک ارتقای کاری توسط یکی از همکارانشان نادیده گرفته می شود دیگر چه حس اعتمادی می تواند در آن فضای کاری باقی بماند؟!



۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مهارت زندگی/ ۹ دلیل که خلوت و تنهایی برای روح و روان تان مفید است

مهارت زندگی/ ۹ دلیل که خلوت و تنهایی برای روح و روان تان مفید است



 به نظر می‌رسد آن‌قدر روزمان را با مشغله‌های‌مان پر می‌کنیم که زمان آرامش و خلوت و تنهایی مان بسیار کوتاه و زودگذر است. اما همیشه یادتان باشد که تنها بودن گاهی واقعا برای سلامتی روح و روان تان مفید است. با ما در این نوشتار همراه باشید تا ۹ دلیل که خلوت و تنهایی برای روح و روان تان مفید است را بیان کنیم.
برخی آدم‌ها هنگام تنهایی احساس گناه می‌کنند، برخی دوست ندارند تنها بمانند و برخی دیگر فکر می‌کنند تنها ماندن همان تنها و بیکس شدن است. ولی تنها ماندن برای رشد و پیشرفت شخصیتی‌مان بسیار لازم است.
تنها ماندن و بی‌کس ماندن دو مقوله‌ی متفاوت هستند. تنها ماندن فرصتی است که برای تقویت روح و جان دادن به زندگی‌مان به آن نیاز داریم؛ ‌در حالی‌که بی‌کسی یعنی قطع کردن روابط با همه‌ی اطرافیان‌مان. یکی شخصیت را رشد و پرورش می‌دهد، و دیگری ما را در خود فرو می‌برد.
آن‌قدر مشغول برنامه‌ریزی‌های روزانه‌مان هستیم که یافتن زمانی مناسب برای تنهایی کار دشواری شده است. فقط افراد بزرگ‌سال نیاز به تنهایی ندارند، بلکه کودکان نیز باید لحظاتی تنها بمانند. پژوهشی به تالیف متخصصی به نام رید دبلیو.لارسن نشان می‌دهد: “بزرگ‌سالانی که… زمان متوسطی را در تنهایی می‌گذرانند دارای وضعیت بهتری نسبت به کسانی هستند که زمان اندک یا زیادی تنها می‌مانند”.
هر فعالیتی را که با دیگران انجام می‌دهید، می‌توانید به تنهایی نیز انجام دهید. در گردش‌های‌مان، آن‌قدر به دعوت دوستان و خانواده عادت کرده‌ایم که به ندرت به خودمان فرصت انجام کارها را به تنهایی می‌دهیم. به خودتان انگیزه دهید و دفعه‌ی بعدی که تصمیم گرفتید به سینما، رستوران یا خرید بروید، این کارها را به تنهایی انجام دهید.
شاید در آغاز برای‌تان کمی عجیب و غریب باشد، ولی همه چیز به سرعت درست می‌شود. اگر به خودمان این امکان را بدهیم اتفاقات اطراف‌مان را بدون قضاوت، مشاهده کنیم و با آن کنار بیاییم، به چشم‌انداز مهم و اطلاعات باارزشی دست می‌یابیم که به ما این امکان را می‌دهند نیازها و خواسته‌های‌مان را بهتر بشناسیم.
در این جهان روندی در جریان است که در آن به اهمیت زندگی کردن در لحظه و لذت بردن از آن تاکید می‌کند. برای زندگی کردن در لحظه و توجه به احوالات دنیای اطراف‌تان، هیچ راهی بهتر از صرف زمانی در تنهایی نیست.
هنوز باور نمی‌کنید؟ بسیار خوب، دلایل فراوانی وجود دارند که نشان می‌دهند لحظاتی تنها ماندن، برای‌مان سودمند است؛ نخستین دلیل آن است که تنها ماندن باعث می‌شود به لحظه‌های‌مان بیندیشیم و کمی بیش‌تر هوشیار باشیم. در ادامه به دلایل دیگری نیز اشاره می‌کنیم.

در ادامه ۹ دلیل که خلوت و تنهایی برای روح و روان تان مفید است آمده است:

۱. تنها ماندن ذهن را شفاف می‌کند
در زندگی‌مان مدام در حال گوش دادن و شنیدن هستیم. رسانه‌ها، همکاران، دوستان و خانواده‌مان؛ همه‌ی این صداها باعث می‌شوند نظرات‌مان راجع به دنیای اطراف‌مان شکل بگیرد. وقتی زمانی را صرف تنهایی کنیم، می‌توانیم ذهن‌مان را از تمام این حرف‌ها و سرو صداها خالی کنیم و به صدای درون‌مان امکان شنیده شدن بدهیم.

۲. خلوت و تنهایی باعث پرورش خلاقیت می‌شود
خلاقیت وقتی بروز می‌کند که ذهن‌مان برای کاوش و جنبش آزاد باشد. وقتی تنها هستیم، دیگر خبری از رقابت افکار و برنامه‌ها در ذهن‌مان وجود ندارد، و به همین دلیل ذهن‌مان می‌تواند آزادانه در مسیر الهاماتِ درست به پرواز درآید.

۳. تنها ماندن باعث ایجاد اعتماد به نفس می‌شود
ایجاد اعتماد به نفس تحت تاثیر عوامل متعدد خارجی، کار دشواری است. تنها ماندن به صدای حقیقی درون‌مان این امکان را می‌دهد تا بر اساس ارزش‌های واقعی‌مان مسیر درست را به ما نشان دهد. وقتی بر اساس خواسته‌های واقعی‌مان قدم برداریم و از اطراف تاثیر نپذیریم، صدای درونی حقیقی‌مان قوی‌تر و ثابت‌قدم‌تر می‌شود.

۴. تنها ماندن حس استقلال‌ را تقویت می‌کند
اندیشه و انجام کار به صورت مستقل از تکیه‌گاه‌های همیشگی‌مان، کلید رسیدن به یک زندگی خوب و موفق است. وقتی لحظاتی را در تنهایی می‌گذرانیم، به خودمان این امکان را می‌دهیم تا به اهدافی بیندیشیم و جان دهیم که باعث می‌شوند بتوانیم مستقل از دیگران به تکامل برسیم.

۵. خلوت و تنهایی باعث روشن شدن برداشت‌مان از زندگی می‌شود
برداشت‌مان از زندگی بر اساس تجربه‌ها و هیجان‌های لحظه‌ای‌مان شکل می‌گیرد. وقتی لحظه‌ای تمامِ تجربه‌های پیشین را از درون‌مان خارج می‌کنیم و رها از تاثیرات و هیجان‌های اطراف، سبک بال در دنیای تنهایی‌مان پرواز می‌کنیم، می‌توانیم قضاوت‌های اولیه‌مان از زندگی را دوباره بررسی و تمام نقاط تاریک‌اش را برای‌ خودمان شفاف ‌کنیم.

۶. تنها ماندن استرس و اضطراب را کاهش می‌دهد
استرس و اضطراب به دلیل انتظارات تحمیلی از خارج به وجود می‌آید. وقتی لحظاتی را به تنهایی می‌گذرانیم، می‌توانیم این انتظارات را از زاویه‌ای متفاوت مشاهده کنیم، و اهمیت کاذب‌شان را درون‌مان کاهش دهیم.

۷. تنها ماندن باعث ایجاد اولویت‌بندی در زندگی می‌شود
ارزیابی دائم آن‌چه برای‌مان در زندگی اهمیت دارد، کار بسیار مهمی است. بهترین راه برای شناخت خودمان و خواسته‌های مهم زندگی‌مان این است که اندکی تنها بمانیم. بدون آن‌که رقابتِ اولویت‌های تحمیلی از جانب دیگران ذهن‌مان را پر کنند، در تنهایی می‌توانیم به احساسات و شور و علایق واقعی درون‌مان دست یابیم.

۸. خلوت و تنهایی بهره‌وری را بالا می‌برد.
وقتی تنها هستیم و می‌توانیم به آرزوها و اهداف و اولویت‌های واقعی‌مان بیندیشیم، شور و هیجان واقعی‌مان فوران می‌کنند. این هیجان‌ها، انگیزه‌ای می‌شوند برای هدایت‌مان به سوی انجام اعمال خاصی که ما را به آن اهداف و اولویت‌ها می‌رسانند. برای انجام کار مشتاق‌مان می‌کنند و به ما انرژی انجام اموری را می‌دهند تا بتوانیم از طریق آنها به برنامه‌های بزرگ زندگی‌مان برسیم.

۹. خلوت و تنهایی باعث تقویت روابط‌مان می‌شود
می‌خواهید باور کنید یا خیر، ولی تنها ماندن روابط‌مان با آدم‌های مهم زندگی‌مان را مستحکم‌تر و قوی‌تر می‌کند. وقتی زمانی را برای درک و ارزش‌دهی به خواسته‌های درونی‌مان داشته باشیم، می‌توانیم دیگران را بهتر درک کنیم و به آنها ارزش دهیم.

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

۴ روش موثر برای بهبود قدرت بیان

۱۴ روش موثر برای بهبود قدرت بیان

آمارها به این واقعیت اشاره دارند که تقریبا ۸۵ درصد از موفقیت ما در زندگی، مستقیما به مهارت‌های ارتباطی‌مان به‌ویژه قدرت بیان مربوط می‌شوند. یعنی فرقی نمی‌کند چقدر بلندپرواز، چقدر اهل پشتکار یا چقدر تحصیل‌کرده باشید؛ اگر مهارت‌های ارتباطی صحیح و قدرت بیان کافی را در خودتان ایجاد و تقویت نکنید، احتمال موفقیت‌تان پایین است. این نوشته را بخوانید تا با ۱۴ روش موثر برای بهبود قدرت بیان آشنا شوید.
اگر به شیوه‌ی برقراری ارتباط افراد با یکدیگر دقت کنید، به وضوح می‌بینید که بیشتر ما آدم‌ها با کمی توجه بیشتر به قدرت بیان می‌توانیم نفع زیادی ببریم.
«کیفیت زندگی‌تان، کیفیت روابط‌تان است.»– تونی رابینز

رابطه‌ی قدرت بیان با موفقیت
هر وقت می‌خواهید فراتر از دنیای درونی‌تان حرکت کنید و با کسانی که فکر و احساس‌شان با شما متفاوت است ارتباط برقرار کنید، مهارت‌های ارتباطی‌تان، به‌ویژه قدرت بیان، عامل اصلی‌ای هستند که نتیجه را رقم می‌زنند.
خبر خوب اینکه همه می‌توانند قدرت بیان خود را تقویت کنند. حتما انگیزه‌ی بیشتری پیدا می‌کنید اگر بدانید که حتی پیشرفت‌های اندک در قدرت بیان در ارتباط با دیگران، تأثیر عمیقی بر کیفیت زندگی و کارتان خواهند داشت.
«برقراری ارتباط، یعنی ارتباط انسانی، کلید موفقیت شخصی و کاری است.»– پاول جی میر

تقویت قدرت بیان
وقتی می‌خواهید با طیف گسترده و گوناگونی از آدم‌ها ارتباط برقرار کنید، باید ابتدا ۵ سؤال از خودتان بپرسید:
چه اشتراکاتی داریم؟
آنها در گفت‌وگو با من احساس راحتی دارند؟
پاسخ‌های من باعث می‌شود احساس کنند درک‌شان کرده‌ام؟
مقصود من به طور واضح منتقل شده است؟
پس از برقراری تعامل، ارتباط‌مان بهبود خواهد یافت؟
برای دست‌یابی به این اهداف، باید آنچه در ادامه می‌آید را مورد توجه قرار بدهید.

۱. این حس را منتقل کنید که مشتاق صحبت با آنها هستید
قدرت بیان - طوری رفتار کنید که انگار مشتاق صحبت با دیگران هستید.
آنها دوست دارند احساس کنند که شما ترجیح می‌دهید به جای هر کس دیگری، با آنها صحبت کنید. وقتی این حس را منتقل می‌کنید که برای صحبت هیجان‌زده هستید و به آنها اهمیت می‌دهید، باعث می‌شود حس بهتری نسبت به خود داشته باشند. در نتیجه، احتمال بیشتری دارد که حرف دل‌شان را با شما در میان بگذارند.

۲. سؤالاتی با پایان باز درباره‌ی علایق‌شان بپرسید
سؤالاتی بپرسید که باعث شوند افراد درباره‌ی علایق و زندگی‌شان طوری صحبت کنند که بینشی درباره‌ی نیازها و خواسته‌های‌شان در اختیارتان بگذارد. وقتی به آنها کمک می‌کنید دید تازه و مثبتی نسبت به وضعیت خود به دست آورند، ارتباطی عمیق‌تری با شما حس می‌کنند.

۳. به زبان بدن و احساسات‌شان توجه کنید

ادامه مطلب...
۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰