کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۳۸۲ مطلب با موضوع «عمومی/اجتماعی» ثبت شده است

#سیاست_های_رفتاری

#سیاست_های_رفتاری

اگر میخواین افراد اطرافتون
(هم خانوم ها و هم اقایون ولی به خصوص تر خانوم ها در این مورد) کم تر از نظر روحی مریض بشن و نیاز به روانپزشک پیدا کنن ؛سعی کنین بذارین حرف بزنن و بهشون گوش کنین... با تمام وجود گوششون کنین. بذارین حس هاشون رو آزادانه بهتون بگن و بابت حس هایی که دارن سرزنششون نکنین. سعی کنین یه جوری عکس العمل نشون بدین که انگار بهش مبگین:راست میگی...حق با تواااا.... منم جات بودم همین حس رو می کردم... در اینصورته که شما میشین پناهگاه حرف های گفته و نگفته شون....
این پناهگاه شدنه خیلی خیلی خیلی ارزشمندنه. خیلی. اونقدر که میتونه هر رابطه ای رو از پرتگاه نجات بده...

۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به همدیگر عشق را هدیه دهیم.


با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:
ممنون آقا،واقعا که  رانندگی شما عالی است.
راننده با تعجب گفت:جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!
دوستم گفت:نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است.شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.

از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!
 با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت .
رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود،مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان،فروشندگان ، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.

به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.
من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.

اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام .


 گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت . اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد .
 خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانیم چند نفر را خوشحال کنیم کار بزرگی انجام داده ایم.
 روح زندگی ما همین عشق است.
حال آنکه برخی از ما با یک ادبیات ناپسند در پی فرصتی هستیم که همدیگر را تحقیر کنیم؛
وااای چقدرر چاق شدی!
موهای سفیدتم که کم کم در اومد
اینهمه کار میکنی برای اینقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فکر میکنی در این امتحان قبول میشی؟!
و....
این جملات و امثال آنها کاملاً مخرب نیروی عشق هستند و عشق را از رابطه ها گریزان می کنند.اگر بتوانیم زیبایی را در نگاه خودمان جای دهیم اصولاً عشق است که از وجود ما ساطع میشود.
بیاییم جریان عشق را در زندگی خود جاری کنیم.

۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لطفاً کمى خودخواه باشید.


از آدم هایى با شرایط روحى ناپایدار بترسید.
این ها متناسب با حال و هواى خودشان به شما نزدیک مى شوند و از شما فاصله می گیرند و مدام در حال رفت و آمدند.

وقت دل تنگى شان بهانه گیرِ حضور شما در زندگى شان مى شوند و وقتى که شخص جدیدى را ملاقات مى کنند که احساس میکنند مى تواند حس بهترى را بهشان القا کند، در رابطه با شما وارد فاز عدم تفاهم و تضاد فکرى مى شوند و نهایتاً با جمله ى " ما باید با این مسئله کنار بیاییم که بدرد هم نمیخوریم" شما را بین ابهامات و چراهاى تمام شدن مجدد این رابطه در ذهنتان رها می کنند.

این آدم ها، موقتى هستند، ولى ما باور نمیکنیم.
چون هنوز قلبمان درگیر مرور خاطراتى ست که قطعاً مشترک با سایرین است.
اما ما این خاطرات را فقط مختص خودمان می دانیم.
انگار که این وقایع فقط و فقط براى ما اتفاق افتاده است.

فارغ از این که این آدم هاى بى ثبات جمعیتشان روز به روز در حال افزایش است و همه ى  ما حداقل یک بار در زندگیمان صدمه ى ورود این افراد به زندگیمان را خورده ایم.
ما خودمان باعث تشدید این رفتارهاى بیمارگونه در بعضى ها مى شویم.
اجازه دوباره به این آدم ها براى برگشت به رابطه این توهم را براى آنها به وجود می آورد که شما ارزش وجودى خود را پایین تر از او مى دانید و او مجاز است بدون هدف و صرفاً جهت گذران اوقات فراغتش وسط زندگى شما هرزچندگاهى آفتابى شود و بعد از دست و پا کردن چند دروغ و دغل شما را به اصطلاح خودش دور بزند.
"وجدانِ پایبندى" شما براى آنها قابل فهم نیست.
لطفاً کمى خودخواه باشید.

۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فن پاسخ دادن



فن پاسخ دادن


مردی بطور مسخره به مرد نحیفی گفت تو را از دور دیدم فک کردم زن هستی و آن مرد جواب داد منم تو را از دور دیدم فکر کردم مرد هستی.


چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برناردشو که وزیر لاغری بود گفت هرکس تو را ببیند فکر میکند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است . برناردشو جواب داد : و هرکس تو را ببیند علت این فقر را میفهمد .


ملا نصرالدین وارد روستایی شد و یکی از اهالی به او گفت ملا من تو را از طریق الاغت میشناسم و ملا جواب داد : اشکالی ندارد چون الاغها یکدیگر را خوب میشناسند.

ادامه مطلب...
۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مومیایی نباشید


وقتی حال خوب و بدت وابسته به رفتار دیگران شود کم کم مومیایی خواهی شد.
اگر منتظر بنشینی تا کسی پیدا شود و تو را خوشبخت کند و به خواسته هایت برساند مومیایی می شوی.
وقتی ازدواج برایت مهمتر از استقلال مالی می شود و منتظری تا مردی بیاید و تو را به هرچه که نداری برساند یعنی مومیایی هستی.
وقتی خواسته های همه را به خودت ترجیح میدهی مومیایی هستی

وقتی سال به سال یک ورق کتاب نمی خوانی و تعداد دفعات آرایشگاه رفتنت بیشتر از سالن های ورزشی می شود مومیایی هستی
وقتی نمی گذاری عقلت رشد کند طبیعی ست که تو آخرین نفری باشی که نظرت را می پرسند و به دنبال مشورتت می گردند و در واقع مومیایی هستی

وقتی برای جلب توجه و خود نشان دادن از اندام و چهره ات که تو نقشی در آنها نداری  به جای مغزت  که تو در پرورش آن نقش داری استفاده کنی مومیایی هستی.

مومیایی نباشید

۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#توپ_چهل_تکه


« از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن »
هنوز صدایش در گوشم هست
مادربزرگم را می‌گویم
آن روز‌ها هنوز مدرسه نمی رفتم
پول هایم را جمع کرده بودم برای خریدن یک توپ چهل تیکه ی واقعی
چند ماه طول کشیده بود تا پول هایم جمع شود

پول هایم را گرفتم دستم و به سمت مغازه رفتم
تمام مسیر را در فکر لذت رسیدن به آن توپ بودم
آنقدر غرق رویا بودم که متوجه افتادن پول هایم نشدم
وای که چقدر سخت بود قبول کردن این حقیقت
حقیقتی که می گفت پول هایت گمشده ، آرزو هایت پریده

تمام مسیر را برگشتم
وجب به وجب را با بغض نگاه کردم
نبود که نبود
انگار کسی قبل از من پول ها را برداشته بود
پول هایی که برای من بودند حالا دست نفر دیگری بود

دوس داشتم تا سر حد مرگ گریه کنم ولی فقط بغض داشتم
چند بار مسیر را رفتم و‌ برگشتم
از هر که رد می شد سراغ پول هایم را می گرفتم ولی خبری نبود که نبود
مثل یک ماتادور زخمی و خسته به خانه برگشتم
بغضم ترکید
مادر گفت فدای سرت
پدر پول داد و گفت با هم می رویم توپ را می خریم
ولی مادربزرگ گفت « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن »
از آن شب سال های زیادی می گذرد
هر شب وقتی همه خوابند من گذشته ام را قدم‌ می زنم

وجب به وجب می‌گردم تا کسانی را که گم کرده ام پیدا کنم
تا بگویم شما برای من هستید
بگویم من برای داشتن شما سختی کشیده ام
من فقط لحظه ای شما را گم کردم
اما وقتی گذشته ام را قدم میزنم آن ها را پیدا نمی کنم

انگار کسی قبل از رسیدن من آن ها را برای خود برداشته
کاش پدرم آن توپ را برایم نمی خرید

نمی خرید تا می فهمیدم اگر از دست بدهی دیگر به دست نمی آوری
هر شب صدای مادر بزرگم در گوشم هست « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن »

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

“تئوری سوسک در توسعه شخصی” مدلی برای توسعه و موفقیت بیشتر


“تئوری سوسک در توسعه شخصی”

در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر می‌زند و بر روی یک خانمی می‌نشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن می‌کند. او وحشت‌زده بلند می‌شود و سعی ‌می‌کند با پریدن و تکان دادن دست‌هایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت‌زده می‌شوند.
بالاخره آن خانم موفق می‌شود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر می‌زند و روی خانم دیگری نزدیکی او می‌نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می‌شود که همین حرکت‌ها را تکرار کنند!

پیشخدمت به سمت آنها می‌دود تا کمک کند.
در اثر واکنش‌های خانم دوم، این بار سوسک پر می‌زند و روی پیشخدمت می‌نشیند.
پیشخدمت محکم می‌ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می‌کند.
زمانی که مطمئن می‌شود، سوسک را با انگشتانش می‌گیرد و به خارج رستوران پرت می‌کند.
در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه می‌کردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریبا به شکل ایده‌آلی این مسئله را حل کرد، بدون این‌که آشفتگی ایجاد کند؟

این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم‌ها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.

من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می‌شود،
بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت می‌کند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت می‌کند،
این ناتوانی من در برخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم می‌شود.

من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم‌ به اتفاق رخ‌داده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.

واکنش‌ها همیشه غریزی هستند در حالی‌که پاسخ‌ها همراه با تفکرند.
نحوه واکنش‌های ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که می‌تواند در زندگی بحران ایجاد کند.
این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.
آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است.
او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

❌چرا بعضیها زیاد عذرخواهی میکنند🤔🤔


❌چرا بعضیها زیاد عذرخواهی میکنند🤔🤔


✍شما هم جزو این گروه از افرادید؟ هیچ‌ از خود پرسیده‌اید چرا این افراد بدون دلیل همیشه و برای هیچ در حال عذرخواهی هستند؟‼️
✍یکی از آشنایانم مرد بسیار موفقی است. 2 فرزند بزرگ دارد و از زندگی با همسرش راضی است. تحصیلات عالیه دارد و از شغل و درآمدش گله‌ای ندارد. با این وجود همیشه در حال عذرخواهی است. وقتی فراموش می‌کند آنچه همسرش خواسته تهیه کند یا دیر به قرار کاری خود می‌رسد، عذرخواهی می‌کند‼️

✍بسیاری از افراد گمان می‌کنند

ادامه مطلب...
۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا قهر آسیب های جدی به یک رابطه میزند!!!؟؟


⭕️چرا قهر آسیب های جدی به یک رابطه میزند!!!؟؟


🔻قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر بدانیم.

🔻 پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم!
 حتی کودکان گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سرمی گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می مانند!

🔻البته ناراحت شدن و به اصطلاح سرسنگین بودن با همسر زمانی که از دست او ناراحت هستیم، همیشه «بد» نیست،
حتی می تواند در شرایطی به عنوان راهی و نشانه ای برای آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولی در برخی شرایط و نه همیشه و نه برای مدتی طولانی

۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما#اسیران##جهان#سوم



زل زده بودم به یک مرد اروپایی و با خودم می گفتم چه خوش تیپ!
ناگهان همسرش از در امد تو. توی کشتی نشسته بودیم.
 
در این مدت به زن ها زیاد نگاه نکرده بودم .اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی کنم، کلیت یک فضا بیشتر برایم جذاب است، یا گاهی جزئیاتی خیلی خاص در زنده ها و اشیا.
زن آن مرد توجه من را به خودش جلب کرد.
 تمام تن، دست ها، پاهای او کک و مک داشت، اما او پیراهن راحت و دامن کوتاه پوشیده بود.

از آن روز به زنان بیشتری نگاه کردم، دختر رزوشن فلان جا که خیلی اضافه وزن دارد و نیم تنه می پوشد.
فلان زن که چند خال گوشتی روی سینه اش داشت اما لباس باز پوشیده بود.
رگ های واریس فلان زن و دامن کوتاهش.
با خودم فکر کردم چرا ندیده بودمشان؟
و اگر این ویژگی ها در بدن من بود چه اتفاقی رخ میداد؟
قطعا لباس باز نمی پوشیدم یا حتی هیچوقت لباس تنگ به تن نمی کردم مبادا چربی هایم بزند بیرون .
بعد به مردها فکر کردم، به زندگی هایی که از جسمانیت عبور کرده ، مردهایی که نمی گویند خال گوشتی ات را بردار، یک فکری به حال خط واریس ات بکن، زن چاق که نیم تنه نمی پوشد،ماه گرفتگی ات را درست کن.
 ابروهات رو وردار خب! چرا نمیری لیزر؟ چرا نمیری خال گوشتی رو برداری؟ واااا، این چه هیکلیست؟
چقدر بیریخته طرف و ... چه کوتاهه. چه درازه .
دارم به معنای جهان اول و سوم فکر می کنم و به عبور....
و چه سخت که ما هنوز برای هم لباس می پوشیم ,برای هم رژیم می گیریم و جسم و فیزیک به بدترین شکل ممکن اولویت ماست، شبیه هم بودن،برای زیبا بودن!!
 نداشتن خود باوری و اعتماد به نفس و مخفی کردن نداشته هایمان در پشت نقاب اندام وبینی های عمل شده ولبهای ...... چرا اینگونه شدیم ؟چرا در عین حالی که دیگران را همانجور که هستند نمیبینیم و دوست نداریم و احترام نمیگذاریم و....
اما تمام زندگیمان را بر اساس نگاهشان تنظیم میکنیم ؟؟؟

تفاوت ما با آنان فقط در منطقه جغرافیایی و وضعیت اقتصاد و... نیست که در طرز فکرمان است .
ما اسیر یکدیگر شدیم .اسیر نگاه یکدیگر و قضاوت های بیجای یکدیگر.

۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دختر یعنی این....


گروهی از دخترها هستند که از میان تمام وسایل آرایش های دنیا،فقط یک ضد آفتاب توی کیفشان دارند.
 شالشان را بعد از بستن بند کفشهایشان بدون هیچ وسواسی سر میکنند، ناخنهایشان فقط وقتی بلند می شود که فصل امتحانات است و تمام حواسشان را شش دانگ،به نام  درس و مشق زده اند. دخترهایی که بجای خوردن حرص شکم چند میلی متریشان،با اشتها ته دیگهای سیب زمینی را میخورند،با صدای بلند می خندند،هنگام گوش کردن آهنگ به نقطه ای زل نمیزنند،وقتی غروب آفتاب را نگاه میکنند بجای حرف زدن از رنگ غمگینش،رنگ نارنجی و قرمزش را به پاستیل تشبیه می کنند.

 دخترهایی که میگویند بیچاره جمعه!!کجایش دلگیر است؟؟جمعه روز استراحت و خواب است.
و شبها اگر کسی بخواهد با آنها حرف بزند باید قبل از ساعت 11سراغشان برود و صبحها هم اگر کاری به خوابشان نداشته باشید تا خود ظهر میخوابند،دخترهایی که شب را با دلتنگی و صبح را با دلتنگی شروع نمیکنند...

دخترهایی که حسرت گذشته ای که فکر میکردند قرار است آینده ای پر از عشق برایشان رقم بزند را نخواهند خورد.
دخترهایی قوی، که توی خاطراتشان برای نبودن کسی اشک نخواهند ریخت.

۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما آدم های بد موقع؟؟!!!!



واقعیت این است که بیشتر ما آدم‌ها موجودات بد موقعه‌ای هستیم! حالا بد موقع بودن یعنی چه؟! الان برایتان می‌گویم؛

صبح حدود ساعت‌های هشت صبح با چشم‌های پف کرده به سمت کتابخانه می‌رفتیم که مثلا درس بخوانیم، توی راه توی یکی از خیابان‌های نزدیک کتابخانه مغازه‌ای باز بود‌.
 سوپر مارکت؟ نه_
 نانوایی؟ نه_
 میوه فروشی؟ نه_
 سوز آخرهای دی ماه بود و یک مغازه‌ی قدیمی مایو فروشی!، با مایوهای خاک گرفته بود که هشت صبح باز بود!

دوستم زد زیر خنده رو به من گفت: آخه کی هشت صب توی این سرما میاد مایو بخره؟،
منم خندیدم اما کمی بعد تر فهمیدم، ما خیلی وقت‌ها دقیقا آنقدر بد موقع می‌شویم!؛ توی مهمانی وسط قرهای ریز بقیه یک دفعه بوی یک عطر از وسط جمع، خندیمان را خشک می‌کند، درست وسط یکی از اهنگ های «حامد پهلانههه»، دلتنگ می شویم :( و خب کی این موقع از روز دلتنگی ما را میخرد؟
کی هشت صبح یک روز سرد می‌رود مایو بخرد؟،
 ماه‌ها می‌گذرد که از یک رابطه بیرون آمده‌ایم دست‌هایمان را به عادت همیشگی دخترانه توی تاکسی از روی پایمان بلند می‌کنیم به رنگ لاکمان نگاه می‌کنیم و یادمان می‌آید آن بار که با قهقه انقلاب را با او پایین می‌آمدیم، همین لاک قهوه‌ای را زده بودیم، و خب در تاکسی کدام راننده‌ای جای کرایه از ما دو هزارتومان خاطره می‌گیرد برای مسافت طی شده؟ :/
کی هشت صبح یک روز سرد می‌رود مایو بخرد؟!

به سینما می‌رویم، یک جایی وسط فیلم کمی کسل‌کننده می‌شود به شماره‌ی صندلی جلویی‌مان نگاه می‌کنیم، یک دفعه صدا قطع می‌شود از فضا خارج می‌شویم و تلپ می‌افتیم توی پانزدهم فلان ماه که قرار بود هیچ وقت یادمان نرود، کی با شماره‌ی ١٥ صندلی رو به رویی ما در سینما چیزی یادش می‌آید؟ کی هشت صبح یک روز سرد می رود مایو بخرد ؟

بیشتر ما ادم ها موجودات بد موقعه‌ای هستیم

۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما سواد رابطه نداریم..



ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺎ "ﺳﻮﺍﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ" ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...
ﺳﻮﺍﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

1) ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ!!!
ﺍﻏﻠﺐ ﮐﺴﯽ ﺭ ﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺸﺨﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﯾﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺣﺲ ﻫﺎﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ، اختلالات ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ، ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ ﻏﻠﻂ، ﺟﻮ ﺯﺩﮔﯽ ﻭ ... ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ، ﺁﻥ ﺣﺲ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺗﻮﯼ ﺳﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺯﺩﻥ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺗﻮﯼ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ!!!

" ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ " ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ بیشترین ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭﮎ را ﺍﺯ ﺷﺮﺍﯾﻄﻤﺎﻥ. ﻭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻼ، ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﮎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
ﻭ ﺷﺒﺎﻫﺖ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ.

2) ﻓﻘﺪﺍﻥ ﻣﻄﻠﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ!!!
ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺎ، از آنچه هستیم و دوست داریم باشیم، ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.
ﺩﻣﺪﻣﯽ ﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ!!!
ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻖ ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، شناختی نداریم.
ﺍﯾﻦ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ، ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.

3) ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ!!!
ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ

ادامه مطلب...
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ، ﺑﻬﺶ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﻢ؟!


ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ، ﺑﻬﺶ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﻢ؟!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ:
ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻩ ..
ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻪ..
ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﮎ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ ..
ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ،
ﺑﺮﺍﺵ ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﻦ،
ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ،
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻦ،
ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ
ﻮ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ..
ﺑﺮﺍﺵ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ،
ﺑﺮﺍﺵ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﭙﺰﯾﺪ،
ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﺵ، ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ...
ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ،
ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ،
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ،
ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ..
ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ..
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ،
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ..
ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ..
این بزرگترین کمکه.....!


۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

☑️ مشهور ترین تکنیک های مدیریت زمان

☑️ مشهور ترین تکنیک های مدیریت زمان

☸تکنیکGTD:
شاید بتوان گفت GTD مشهورترین تکنیک مدیریت زمان در دنیا باشد.
🔵ایده اصلی این تکنیک آن است که شخص ابتدا باید کارها را از ذهن خود خارج کند و روی کاغذ بیاورد با این کار ذهن تنها روی کارهای نوشته شده تمرکز خواهد کرد و از یادآوری اینکه چه کاری باید انجام دهد رها می شود.

☸تکنیک Pomodoro :
🔸این تکنیک یک روش ایتالیایی است که یاد گرفتن آن چندان زمان زیادی نمی بره.
🔸در این روش شما با استفاده از یک تایمر انجام کارها را به محدوده های ۲۵ دقیقه ای تقسیم کرده و بین هر ۲۵ دقیقه ۳ تا ۵ دقیقه زمان استراحت قرار دارد و سپس کار بعدی شروع می شود.

☸تکنیک تمرکز فرانکلین کاوی:
⭕️مبنای این روش اولویت بندی کارها می باشد.
کارها را براساس سرعت انجام در یک ماتریس طبقه بندی می کنیم.
⭕️با مشخص کردن کارهای کم اهمیت تر بیشتر بر روی کار هایی تمرکز کنیم که ارزش بالاتری دارد.

نتیجه:
همه انسان ها دغدغه این را دارند که زمان کافی برای رسیدن به امور مختلف را ندارند و همیشه از اینکه کارهای آنان به فردا واگذار می شود، ناراضی هستند. این افراد باید با مطالعه تکنیک های مدیریت زمان ، برای امور خود به طور دقیق برنامه ریزی کرده تا بتوانند به بهترین نحو ممکن انجام کارها را محقق کنند.

۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰