کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۳۸۲ مطلب با موضوع «عمومی/اجتماعی» ثبت شده است

ویژگی های مثبتی که از پدر و مادرم به ارث بردم

🍃🍃ویژگی های مثبتی که از پدر و مادرم به ارث بردم

🔵 ویژگی های مثبت پدرم  که به ارث برده ام

1⃣  ویژگی بی اعتنایی به دنیاست. پدر من به ثروت، به قدرت و به شهرت به تمام معنا بی اعتناست. من نمی خواهم ادعا کنم در حد پدرم هستم ولی به این سه مطلوب و جاذبه اجتماعی از همان کودکی تا به امروز بی اعتنا بودم.

2⃣ عشق به علم فقط به خاطر علم است. پدر من همیشه مطالعه می کرد بدون این که سرسوزنی غرضی غیر از کسب علم و غیر از حقیقت طلبی از این مطالعه کردن ها داشته باشد.

3⃣  ویژگی سوم هم ساده زیستی پدر من است که به صورت باورنکردنی ای در قرن بیستم ساده زیست است.
من این سه را به رایگان و بدون ریاضت از پدرم دریافت کردم.

🔵ویژگی های مثبت مادرم که به ارث برده ام

1⃣یک ویژگی خوش بینی آنان است چرا که مادر من به همه کس خوش بین بود و من با این که در زندگی ام از این حد از خوش بینی خیلی لطمه خوردم و خسارت دیدم ولی چیزی نیست که بتوانم از خودم دفع کنم .

2⃣ ویژگی دوم سخت کوشی مادرم است. در طول عمرم مادرم را یک ثانیه بیکار ندیدم. وقتی هم به نظر می آمد در جمع خانواده نشسته، در حال انجام دادن کاری بود و چیزی پاک می کرد.

3⃣ ویژگی سوم هم شخصیت وسواسی من است که از مادرم به من رسیده است.

 نمی گویم که این شش ویژگی هیچ زیانی برای من نداشته ولی روی هم رفته هر شش تای این ویژگی ها برای من سودآور بوده است.

🌂مصاحبه یک فنجان اسپرسو با مصطفی ملکیان-ماهنامه اندیشه پویا



۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آداب_معاشرتـــــ فرهنگ_مثبتـــــ 🎀فقر چیست ؟؟؟؟؟ (لطفا بخونید)

آداب_معاشرتـــــ
فرهنگ_مثبتـــــ




🎀فقر چیست ؟؟؟؟؟
(لطفا بخونید)

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
دوتا ﺍﻟﻨﮕﻮ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ دوتا ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﻨﺖ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ:
استفاده لوازم آرایشی برای یک دختر از نخ دندانش زودتر تمام بشه

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻓﺨﺮﯼ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻭ ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻄﯿﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﻧﺪﻭﻧﯽ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤﯿﺰﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﻬﺎﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯽ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺸﯽ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﻨﯽ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺰﻧﯽ ﻭﻟﯽ ، ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺟﺮأﺕ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ”ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﺷﮑﺴﺘﻪ”..

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺍﺭﻭ ﮐﻤﮏ
ﺑﮕﯿﺮﯼ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺩﺭ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺘﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﭼﺮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﯽ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﺨﭽﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﻪ.

🎀ﻓﻘﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﮐﻤﮑﻪ، ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﺍﺯﺵ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﯼ.


۰۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

سلامتی بچه های کامپیوتر

❣ ❣

کسایی که کامپیوتر میخونن رو دست کم نگیرید!

اینا همیشه آنتی ویروس رو سیستماشون نصبه کوچکترین مورد مشکوکی که ببینن سریع delete میکنن پس خیلی راحت میتونن حذفت کنن!

اینا هر برنامشون الگوریتم داره مرحله به مرحله پیش میرن حتی نقطه برگشت دارن پس راحت میتونن جای مناسبی تو زندگیشون بهت بدن و خیلی راحت میتونن به عقب برگردن و مسیرو تغییر بدن!

اینا همونایی اند که اولین چیزی که یاد گرفتن true و false بوده پس راحت میتونن درست و از نادرست تشخیص بدن!

این بچه ها دوتا دنیا دارن حواست باشه با یک حرکت میتونن انتقال بدنت به دنیای مجازی!..
اینا cut کردن رو خوب بلدن!

بچه های کامپیوتر از صفحه dos شروع کردن بدون رنگ و لعاب! ساده باش!خودت باش...

در کنار همه اینا خیلی ام بامعرفتن

✨💐✨
💞به سلامتی همه مخصوصا مهندسین کامپیوتر

🎋کانال رسمی مهندسان کامپیوتر🎋

✨✨  ✨✨

۲۹ آذر ۹۵ ، ۲۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#والکیری_ها #پائولو_کوئلیو #رمان_خارجی

#والکیری_ها
#پائولو_کوئلیو
#رمان_خارجی

پائولو کوئلیو در والکیری ها آن چه را که خود در طی این جستجو دریافته به روشنی شرح داده و در لابه لای تصاویری که از صحنه های زندگی واقعی خویش ارائه نموده به لطایفی اشاره کرده که تامل بر آنها می تواند در فرایند رشد فردی ثمرات شیرین و شگفت انگیزی به بار آورد.

پائولو کوئیلو این بار شخصیت اصلی کتابش شده است و به توصیه ی استادش به دنبال فرشته اش می رود. که در طی این جستجو والکیری ها را می بیند (والکیری ها، گروهی زنان بیابانگرد هستند که در دل بیابان، باز شدن درهای بهشت را به مردم نوید می دهند و خودشان با فرشته هایشان در تماس هستند). پائولو کوئلیو درباره این کتاب می گوید: نوشتن آن برایم دشوار بود، چون به مسائلی می پردازد که پذیرش آنها چندان ساده نیست. و همچنین مجبور شدم وارد جزئیاتی از زندگی شخصی و زناشویی ام شوم. مثل هر انسانی، نشان دادن ضعف ها و لغزش هایم در زندگی خصوصی ام آسان نبود.

باتوجه به این نکته که روال طبیعی زندگی، هدف گیری بسوی کمال است هر مشکلی که در هر وضعیت در برابر ما قرار می گیرد حتما پیام هایی برای ما دارد که به اشتباهاتی که مرتکب شده ایم یا آگاهی هایی که نداشته ایم، یا مهارت هایی که بکار نبرده ایم، یا نادانی هایی که نشان داده ایم و … مربوط می شود.

جالب این است که تا این پیام ها را درک نکنیم و عملا در رفع نقص ها نکوشیم و قدرت حاصل از یادگیری را جایگزین ناتوانی ناشی از نادانی نسازیم، تجربه های منفی و مشکلات همچنان تکرار می شوند. اما نه برای مجازات ما، بلکه برای این که ما را آن قدر تکان دهند تا از خواب خرگوشی بیدار شویم، بخود آییم، از جا برخیزیم، به روح خودمان مجال قدرت نمایی دهیم و دست و پنجه ای با مشکلات نرم کنیم. درست مثل این است که عزیز مهربانی مراقب ماست و از ما می خواهد به زندگی خود اهمیت دهیم و با خارج شدن از حالت تسلیم و رخوت، در مقابل آنچه ناشادمان می کند، به سوی شادیهایی که لحظه به لحظه انتظارمان را می کشند، پیش برویم.
📚

۲۹ آذر ۹۵ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما عادت کردیم...


اصلأ ما عادت داریم
به ترجمه کردن رفتار دیگران ،
اگر اینطور نبود ،
اگر تا تقی به توقی نمیخورد
 از رفتارهای کسی که به تازگی یکجای زندگیمان پیدایش شده
برداشت های عاشقانه نمیکردیم
و بعضی شب ها تا صبح روی فلان حرف یا رفتارش حساس نمیشدیم
 و
داستانی که دوست داشتیم
 نمی ساختیم
و ذوق نمی کردیم
 این همه آدم اسیر عشق های یک طرفه اطرافمان نبودند...
اشتباهمان اینست
 که فرصت نمیدهیم
آدمها به زبان بیایند .
تا نگاه مهربان دیدیم
خیال میکنیم عاشقانه است
 تا کمی توجه و حمایت دیدیم دلمان به عشقی گرم میشود  که توی ذهنمان ساختیم
تا اسمش را صدا کردیم
و در پاسخ "جانم" شنیدیم
 دلمان لرزید و
عشق آمد نشست
 روی شانه هایمان..

اما این برداشت های اشتباه
 یکجا راه درست را پیدا میکنند و
 دستشان رو میشود
 آن وقت اسمشان را میگذارند
 "سوء تفاهم"
و هیچ کاری هم از دستت برنمی آید ،
 وقتی کسی اسمش را صدا زد
 و جانم شنید
وقتی نگاه هایی که تو تحویل گرفتی
به دیگری سپرد
 وقتی فهمیدی
 آهنگ عاشقانه ای که برایت فرستاد
 برای دیگران هم ارسال شده
وقتی به خودت آمدی
و دست پیش بینی هایت رو شد
تازه آن وقت می نشینی و
 کلاف دلخوشی هایت را می شکافی
 غصه میخوری و
 به حماقت خودت توی آینه میخندی
 اما یاد میگیری
 تا آدمها با زبان خودشان خیلی چیزهارا نگفته اند
 از رفتارهای نامفهوم و اتفاق های پیش پا افتاده ی عادی چیزی که دلت میخواهد
 نسازی و
 ناراحت یا دلخوش نشوی!
لطفأ جوری خیالبافی کنید
که وقتی حقیقت را فهمیدید
تلخی أش
حال زندگیتان را بهم نزند !

۲۷ آذر ۹۵ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وسیع باش ... دلتنگ که شدی، منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند،

وسیع باش ...

دلتنگ که شدی،

منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند،
بلند شو و قدمی بردار.
دل کسی را شاد کن،
دلت خود به خود باز می شود.

قوی باش ...
و پیش از آنکه کسی را دوست داشته باشی،
خودت را دوست داشته باش.
تا همچنان باشی
در لحظه هایی که کسی برای تو نیست.


 صبور باش ...
زمان خیلی چیزها را حل خواهد کرد.
گاهی مساله های به ظاهر بزرگ و پیچیده توانایی و هوش زیادی نمی خواهد.
کمی زمان می خواهد تا آرام تر شوی و مساله  را کوچک تر و ساده تر ببینی.

و عاشق باش ...
برای آنکه دوستش داری دعا کن،
بدون آنکه دلیلی برای دوست داشتنت بیابی،
ببین چه احساس رضایتی پیدا خواهی کرد.

و بقول دوست عزیزی:

خداوند قادرترین کارگردانیست که با رسیدن سپیده دم میگوید: نور- صدا-حرکت

او زیباترین فیلم هستی را کلید می زند و من بهترین نقش را برایت آرزو دارم.


۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#تلنگر موضوع انشاء: یلداى خود را چگونه گذراندید؟

#تلنگر

موضوع انشاء:
یلداى خود را چگونه گذراندید؟

با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزیزم

دیشب یلدا به ما خیلى خوش گذشت .دور هم بودیم و تا تونستیم خوردیم و خندیدیم ،فال هم گرفتیم.البته پدرم میگفت شایعه شده که هندوانه ها را یه کسایى ارزون خریدن و انبار کردن که گرون بفروشن،به همین دلیل من نخریدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه کنم.
مادرم هم گفت: خوب کارى کردى و به من گفت عکس یک هندوانه بکش بگذاریم تو سفره یلدا، منم کشیدم خوشگل شد.مامان گفت: تو روزنامه خوندم که دونه هاى انار دل درد میاره، براى همین نخریدم.
مادر من خیلى به سلامتى خانواده اهمیت میدهد. خواهرم عکس یه انار رو از تو روزنامه کند گذاشت تو سفره، یه انار بزرگ که دونه هاش سیاه بود.
مامان گفت: شب نمیشه آجیل خورد سر دلتون سنگین میشه و خوابهاى بد میبینید براى همین فقط نخود چى و کشمش خریدم که خیلى هم خاصیت دارد .مادرم خیلى مهربان است.
مادرم گفت: رفتم میوه فروشى که میوه بخرم خیلى شلوغ بود منصرف شدم .مامان پرتقال و سیبى رو که داشتیم مثل گل درست کرده بود و توى بشقاب چیده بود خیلى قشنگ شده بود دلمون نمیامد بخوریم ولى مامان گفت: بخورین که نمونه میکروب میگیره، مامانم خیلى با سلیقه هست.
 بابا آخر شب فال حافظ گرفت،
همش یادم نیست ولى اولش میگفت:
مژده اى دل که مسیحا نفسى میاید.
خلاصه یلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتیم، خوابهاى بد هم ندیدیم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه کردیم .
این بود انشاى من امیدوارم خوشتان آمده باشد.
معلم گفت: آفرین پسرم خوب بود اینم یه نمره ۲۰
دانش آموزى از ته کلاس گفت: آقا اجازه سرما خوردین؟ معلم گفت:
چطور ؟ شاگرد گفت آخه آقا اجازه... از چشمتون داره اشک میاد.
معلم گفت: آره یادم نبود که سرما خوردم...

حواسمان باشد

۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۰:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰