#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیم
مسیرِ زندگیمان طورِ دیگرى رقم میخورد
دوست داشتن هایمان را راحت تر جار میزدیم
لباسى را بر تن میکردیم که #سلیقه ى واقعیمان بود
آرایشى میکردیم که دوست داشتیم
دلمان که میگرفت،
#نگرانِ حرفِ مردم اگر نبودیم
مسیرِ زندگیمان طورِ دیگرى رقم میخورد
دوست داشتن هایمان را راحت تر جار میزدیم
لباسى را بر تن میکردیم که #سلیقه ى واقعیمان بود
آرایشى میکردیم که دوست داشتیم
دلمان که میگرفت،
«قانون ۱۵دقیقهای» موفقیت ژاپنیها !
اگر روزی 15 دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
اگر روزی 15 دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
اگر روزی 15دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
اگر روزی 15دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
اگر روزی 15 دقیقه مطالعه و سلول های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون 15 دقیقه در این است که آنقدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمیاندازید.
گاهی دلتنگی هایمان به وقت تنهایی را گردن دوره و زمانه و روز و ماه و ... می اندازیم . از کوچکترین اشتباه و خطای هم نمی گذریم غافل از اینکه خودمان هم خیلی جاها ناآگاهانه خطا می کنیم . بعد توی یک چرخه ی غلط دست و پا می زنیم ! شروع می کنیم به حرفها و جملات تکراری به هم گفتن و همدیگر رو متهم کردن برای حرفها و رفتارهایی که داشتیم و داشتند . همین الان یک لحظه از
همین الان هر چه تصمیم داشتی امروز با خانوادت انجام بدی را بررسی کن ؛ اگر توش قهر و تنبیه و باید و نباید و غر و نق و شکایت و تهدید و سرزنش و برچسب زدن های منفی و ... بود بندازشون دور ! به خودت بگو تا الان که اینطوری رفتی جلو نتیجه ی مثبتی دیدی ؟ ! مسلما جواب منفیه ؛ از خودت بپرس دقیقا الان از چی دلخوری ؟ توجه و حمایت و احترام و همدلی را بردار و با
#خانوما_بدونن
خیالت راحت پررو نمیشه !!
هر مردی یه عیبی داره، همه ی آدم ها بلاخره هم خوبی هایی دارن هم ایراداتی، هیچ کس کامل نیست مثل خود ما
✔️ ولی وجود عیوب در شوهرمون باعث نمیشه خوبی هاش رو فراموش کنین؛ خوبی هاش رو جلو دیگران در صورت مناسب بودن موقعیت ذکر کنین و به شوهرتون بابت ویژگی های خوبش احساس قدرت بدین
مطمین باشین اگر از ویژگی های مثبتش تعریف و تمجید کنین و در
اکثر ما میفهمیم که چقدر مقایسه کردن خودمان با دیگران هیچ سودی برایمان نخواهد داشت.
بااینکه میدانیم این کار مشکلات زیادی دارد، ولی
۱) در اکثر مواقع چیزهای اشتباهی را مقایسه میکنیم. عادت کردهایم با مقایسه لباسها، ماشینها، خانهها، درآمدها، زیبایی یا حتی فالوورهای اینستاگرام تصمیم بگیریم که چه کسی زندگی بهتری دارد. ولی چیزهای خارجی معمولاً مقیاس خوبی نیستند.
۲) ما معمولاً بدترینهای خودمان را با بهترینهای دیگران مقایسه میکنیم. مقایسه کردن زندگیتان با دیگران همیشه نشانه بازنده بودن است چون همیشه کسانی هستند که بهتر از شما «به نظر میرسند» و به نظر زندگی بهتری نسبت به شما دارند. از اینها گذشته، ما معمولاً بدترین چیزهایی که درمورد خودمان میدانیم را با بهترین ویژگیهای زندگی دیگران مقایسه میکنیم. ولی مطمئن باشید زندگی آنها به آن ایدآلی که در ذهن شماست، نیست.
۳) بازی مقایسه انتها ندارد. تعداد کسانی که میتوانید خودتان را با آنها مقایسه کنید محدود است. ولی وقتی وارد این راه شدید، هیچوقت انتهای آن را پیدا نخواهید کرد.
۴) زندگی روی نمودار ارزشگذاری
اریک فروم تعریف بسیار جالبی از "عشق" دارد: او عشق را ترکیبی از چهار عنصر می داند:
1. توجه
2. مسئولیت
3. احترام
4. معرفت
اومی گوید هر جوشش علاقه و کشش و محبتی به طرف مقابل به معنای عشق ورزیدن نیست.
👈 بلکه این احساسات، بیشتر مواقع ناشی از تنهایی و کمبود برآورده شدن تمایلات جسمی است که منجر به ایجاد چنین کششی خواهند شد.
☝️اما عاشقی از نگاه فروم ابتدا به معنای
۱۲ رفتار مردانه که زنها از آن متنفرند
1. مردهایی که هیچ سوالی در مورد شما نمیپرسند چون اصلا اهمیتی نمیدهند 2. مردهایی که وسط حرفهای شما به گوشیشان نگاه میکنند 3. مردهایی که هیچ وقت از ته دل نمیخندند 4. مردهایی که وقتی با آنها حرف میزنید، هر جایی را نگاه میکنند غیر از شما 5. مردهایی که بیوقفه
"پوسیدهترین شیوههای تربیتی"
کودکی بستنیاش از دستش سر میخورد و روی فرش میریزد. مادر سراسیمه به طرفش میدود و پرتنش داد میزند: کی این بستنی رو ریخت؟ کودک هراسان و درمانده، نام یکی از بچههای فامیل یا همسایه را بر زبان آورده و میگوید فلانی. مادر عصبانیتاش فروکش کرده و ادامه میدهد: عه؟ فلانی ریخته؟ چه بچهی بدی. میکُشمش. پسر من ماهه. بستنی رو روی فرش نمیریزه که. پسر خوشحال و مسرور از این پیروزی و کلاهی که
ریشهی بی قراری های انسان چیست؟
مولانا بر این باور بود که: جمله ی بی قراری ات از طلبِ قرار توست طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت می گوید: علت بی قراری های ما از ثبات طلبی های ما نشأت می گیرد اما اگر طالب بی قرار باشیم و اذعان کنیم که همه چیز در معرض تغییر و تحول است آن گاه به آرامش دست خواهیم یافت. اریک فروم، روانکاو آلمانی-آمریکایی در این باره می نویسد: به جای آنکه از لحظه ای که در آن هستیم لذت ببریم ، سعی می کنیم با
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که اگر دامادش دنیا را به نام دخترش بزند کم کاری کرده ولی اگر پسرش یک پراید قراضه چپی را به نام عروسش بزند بیراهه رفته و دخترک را پرروکرده.
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که اگر خواهرش چهارتا مهمان را بیرون شام دعوت کند سلیقه دارد اما زن برادر یا عروسش باید پنجاه تا مهمان را در خانه پذیرایی کند که مردم خانه و زندگی اش را ببینند
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که اگر دخترش هفت قلم بزک می کند شیک و اراسته است و اگر عروسش ماتیک صورتی می زند پتیاره
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که به پسر یا برادرش می گوید «زن باید مثل سگ از شوهرش بترسد »
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که مهریه دخترش سکه به تعدادسال تولد است و مهریه عروسش به نام خانم فاطمه زهرا «یک سکه».
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که اگر دخترش سفر برود و هزار تا دوست داشته باشد مبادی اداب است اما عروسش با داشتن یک دوست عفریته و سلیطه.
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که حقوق دخترش مال خودش است
و حقوق عروسش باید در زندگی خرج شود
خشونت علیه زنان شبیه زنیست که مراقب است دخترش افسردگی بعد از زایمان نگیرد اما با هیاهوی او عروسش بعد از زایمان خل و چل میشود.
خیلی از ما زن ها در ظاهر شعار حمایت از هم میدهیم ، سوالم این است پس مردانی که علیه زنان دست به خشونت از هر نوعی می زنند دست پرورده چه مادرانی هستند؟!
پ.ن:وقتی شما زن دوم یک مرد میشوید بدانید که اول شما مقصرید که وارد زندگی یک زن دیگر (هم جنس خود )شده اید . بیاید کمتر شعار بدهیم
کسی را به زندگیمان راه دهیم که برای بودن کنارش مجبور نباشیم دست به چارچوب ها و اندازه هامون بزنیم و از تمام خواسته ها و علایقمون بگذریم ؛
کسی که با بیل و کلنگ به سراغ افکارمون نیومده که آنهارا خراب کنه و بعدش اونجور که دلش می خواد افکار جدید برامون بسازه ؛
کسی که به خاطر کسب رضایتش مجبورنباشیم طرز صحبت کردنمون را عوض کنیم و مدل دیگه ای راه بریم ؛
کسی که الان ما را دوست نداره و عاشق بالقوه های ماست که هنوز به دست نیاوردیم؛
یا کسی که الان ما و خودمون رو دوست نداره بلکه عاشق آدم خود ساخته ی خودشه ؛
به درد ما نمی خوره ؛
اینطوری وقتی از خودمون فاصله می گیریم و اون آدم جدیده میشیم بعد از مدتی خودمون را نمی شناسیم ؛
اونوقته که گیج و مبهوت و مثل یک مجسمه فقط تحت کنترلیم ؛
💎 کسی را به زندگیمون بیاریم که ما رو همینطور که هستیم با تمام نقاط ضعف و قوتمون ببینه و بخواد ولی ما حاضر باشیم برای رضایت بیشتر او خودمون را با عشق تغییر بدیم ♥️.
سخنرانی خانم اپرا وینفری در مراسم گولدن گلوبز در مورد آزار ج ن س ی
سال هزار و نهصد و شصت و چهار، من یه دختر کوچولو بودم و نشسته بودم روی کفپوش ارزانقیمت منزل مادرم در میلواکی و آن بنکرافت رو میدیدم که اسکار بهترین بازیگر نقش مرد رو در سی و ششمین دوره جوایز آکادمی اهدا میکنه.
اون پاکت رو باز کرد و پنج کلمه گفت که به تمام معنا تاریخساز شدند:
"برنده جایزه سیدنی: پوآتیه است."
باکلاسترین مردی که دیده بودم به صحنه آمد.
کراواتش سفید بود و رنگ پوستش سیاه و تشویقش میکردند.
مرد سیاهپوستی ندیده بودم که اینطور تشویق بشه.
بارها سعی کردم توضیح بدم که یک چنین لحظهای برای یک دختر کوچولو چقدر معنی داره. برای بچه کوچیکی که داره از صندلیهای ارزون صحنه رو میبینه و مادرش خسته تا مغز استخوان از تمیز کردنِ خونه دیگران از در تو میاد.
"سال هزار و نهصد و هشتاد و دو، سیدنی جایزه سسیل دومیل رو همینجا در این مراسم گولدنگلوب گرفت و فراموش نکردهام که همین لحظه، دختران کوچکی هستند که دارن من رو نگاه میکنند
به عنوان اولین زن سیاهپوستی که
مثلاً همان سربازی که قصهاش را در فیلم سینما پارادیزو شنیدیم...
سربازی که عاشقِ دختر پادشاه شده بود | دختر پادشاه گفت اگر صد شب پایین پنجره منتظرم بایستی با تو ازدواج میکنم...
سرباز نود و نه شب منتظر ماند | سختیها و سرما و دردهای بسیاری را تحمل کرد و در نهایت شبِ نود و نهم رفت...هیچکس نفهمید چرا رفت...اما رفت...
دختر پادشاه فکر میکرد صد شب را میایستد | اما همهچیز آنطوری که دختر پادشاه فکر میکرد پیش نرفت...
مثلاً عاشقی که روزها منتظرِ معشوق بود و نیامد | و معشوقی که یکروز عاشق شد و آمد و عاشقی که معشوق شده بود رفته بود و دور شده بود....
مثلاً فرهاد | فکر میکرد اگر کوه را بکند همهچیز خوب میشود و به شیرین میرسد و ...
اما فکرش را هم نمیکرد یک روز خسرو سرش کلاه بگذارد و خبرِ دروغِ مرگِ شیرین را به او برساند و تیشه به ریشهاش بزند...
مثلاً مادری که