این یعنی #خوشبختی...

❣️
همینطور که سنمون میره بالا و پیرتر میشیم متوجه میشیم که:

- ️ساعت مچی‌مون چه صد هزار تومانی باشه وچه ده میلیون تومانی هر دو یک وقت را نشون میدن...
- اگه کیف پولمون هزارتومان ارزش داشته باشه یاصد هزار تومان ارزش پولی که داخلش هست فرقی نمی‌کنه...

- خونه‌ای که توش زندگی می‌کنیم صدمتری یا دو هزار متری روی تنهایی ما اثری نداره...
- متوجه خواهیم شد که خوشبختی واقعی ما ارتباطی به دنیای مادی اطرافمان ندارد.
- ️اگر در هواپیما در قسمت درجه یک نشسته‌ایم یاعادی وقتی هواپیما سقوط کرد ماهم باهاش میریم،

پس وقتی خواهر و برادر و دوستانی داریم که میتوانیم درکنارشان بگوییم و بخندیم و از دنیا لذت ببریم این یعنی #خوشبختی...

👇👇

بلایی به اسم روزمرگی

دچار روزمرگی شده ام این ماه ها
روزمرگی هایی ک اتفاقات عجیبی دارد!
من سرد و گرم روزگار چشیده ام!
انهم چه سرد و گرمی
بیا تمامش کنیم این غم تمام نشدنی را
بیا خط قرمزی روی روزمرگی های بی حوصلی بکشیم
غم هایمان را روی ماسه ها بنویسیم و با تمام توان غرق در امواج خروشان دریای جزایر طاقدیسی شویم
بیا
کبریت آتش به جان چوب بکشیم و

زندگیمان را خودمان میسازیم!

زندگیمان را خودمان میسازیم!
✅ حتما شنیده اید که میگویند از هردست بدی از همون دست میگیری... و یا هرجور فکر کنید همان اتفاق می‌افتد...
✨ اما به راستی هیچ‌کدام از این حرفها توسط قدیمی‌ترها الکی گفته نشده... زندگی ما پر از نشانه است؛ نشانه هایی که به ما میگوید در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد.
🎗 بیایید با مثالی این قضیه را واضح تر کنیم؛ شما با رفیقی دارید و با اون رفیقتون جر و بحثتون میشه... مطمئن باشید چند روز بعد موضوعی مشابه با آن اینبار در فضایی متفاوت برایتان رخ خواهد داد؛ شاسد مثلا در خانواده و یا با یک معلم!
💢 اما اینکه گفته میشود، خودمان زندگی ‌مان را میسازیم بی ربط به پاراگراف قبلی نیست... شما در طول زندگی خود اگر تماما مثبت فکر کنید و یا بازهم به طور مثال، فقط آهنگ های شاد گوش کنید، دنیا هم روی مثبت و شاد خود را به شما نشان خواهد داد
⛱ این قضیه بازهم برمیگرده به همون کائنات و...
 ولی سوال اینجاست، آیا با توجه به همین قضیه میتوان آینده خود را پیش بینی کنیم... یا بهتر است بگویم آینده خود را بسازیم؟!

• چند توصیۀ زیبا •

• چند توصیۀ زیبا •

اوّل : تمام عددهای غیرضروری را از زندگیت بیرون بریز
این عددها شامل؛ سن، قد، وزن و سایز هستند..

دوّم: با دوستان شاد و سرحال معاشرت کن..

سوّم: به آموختن ادامه بده و همیشه مشغول یادگیری باش..

چهارم: تا می توانی بخند..
پنجم: وقتی اشک هایت سرازیر می شوند؛

❣️مادر بودن سخت و شیرین ترین کار دنیاست...

مادر که باشی...
نباید سرما بخوری یا اگه هم
سرما خوردی باید زودتر خوب شی...

مادر که باشی...
نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی کنی تب و لرزت رو بچت نبینه؛  آخه ممکنه بترسه و نگران شه اینطوری بیشتر بهت میچسبه و ممکنه اون هم سرما بخوره...

مادر که باشی...
خیلی وقت نداری که

بچه ها رو به دروغ آ»وزش ندهیم

یکی تعریف می‌کرد:
کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم. نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه می‌کرد، بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.

دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد

به عادت همیشگی، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !

بلافاصله به سویم حـرکت کرد!!
در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد!
بچه آمد و شکلات را گرفت!

به پدرش که ایتالیایی بود گفتم:
من قصد اذیت او را نداشتم!

او گفت:
می‌دانم و مطمئنم که می‌خواستی با او بازی کنی، اما وقتی مشتت را باز می‌کردی او متوجه می‌شد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!

کار تو باعث می‌گردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.

چگونه زندگی زناشویی خود را در مدتی کوتاه نابود کنیم؟

چگونه زندگی زناشویی خود را در مدتی کوتاه نابود کنیم؟

۱- سرسختانه و همواره خود را حق به جانب بدانید

۲- هیچ گاه عذرخواهی نکنید، حتی زمانی که به خودتان هم ثابت میشود که اشتباهی از شما سر زده است. قوی باشید.

۳- خطاهای شریک زندگیتان را بدون چشم پوشی و بی‌رحمانه، حتی در حضور دیگران بازگو کنید.

۴-  هیچوقت به نیازهای انسانی او اهمیت ندهید

۵- انتظار داشته باشید که

خانواده

یه روز به پدرم زنگ زدم،
هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم.
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم
گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی"!

وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است.

دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود. شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم