مقایسه‌ی عمودی چیست؟
 یعنی مثلا من با دورِ شکم 50 بیایم خودم را با علی داییِ ده سال قبل مقایسه کنم که چرا او هِی فرت و فرت گل می‌زد و با هر گل کرور کرور اسکناس پارو می‌کرد و به متراژ املاک می افزود، و من همچنان همان آقایی که بودم هستم.

خب این خیلی کارِ احمقانه ای است. حالا جدای از بی‌عدالتی ها وشکافهای طبقاتی وحشتناک و رانتهای خفن در جامعه‌ی ما،  من که نهایت فعالیت بدنی‌ام باز کردن درب یخچال است نباید خودم را با علی دایی و قابلیتها و تلاش‌هایش مقایسه کنم.
تازه از این هم بگذریم که در ممالکِ توسعه نیافته بعضی چیزها ارزش خیلی بیشتری از فکر کردن دارد.

 یا مثلا بیایم خودم را با فروید و یونگ مقایسه کنم که ای وای چرا من فروید نمی‌شوم.
 یا با یک آقازاده‌ی به اوج رسیده مقایسه کنم که چرا پدرِ من عرضه نداشته آقا شود و من را با ژن خوب و مرغوب بزایاند.

یا ننه‌ام مثلا چرا مثل فلان خانم بازیگر نشده که هم از قیافه ی گوگوشی‌اش در سینما نان دربیاورد و هم از توبره‌ی عروس سیاست شدن.

این مقایسه‌های عمودی چیزی جز رنج و درد ندارد. آخرش هم آدم را به جایی نمی‌رساند. هم درون را داغان می‌کند و هم فرصت‌های خودت را می‌سوزاند.

 به جای آن باید مقایسه‌ی افقی کرد.
 یعنی خودت را فقط با خودت مقایسه کنی.

اینکه خودت چه استعدادها و قابلیتها و ظرفیتها و فرصتهایی داری؛ و مقایسه کنی ببینی چقدر آنها را به فعلیت رسانده‌ای. چقدر می‌توانی خودت را بازبینی کنی.یعنی بِشَوی، آنچه می‌توانی بشوی.

 خودت و خانواده ات را با هیچ ننه قمرِ دیگری مقایسه نکن. فایده ندارد.

هیچ حقیقتی را نمی‌توانی در هستی تغییر دهی. همین‌که هستی را بپذیر. باور کن همین‌که هستی بینهایت است؛ معرکه است. فقط بشناسش و با یک هدف و برنامه‌ی خوب شکوفایش کن.

به قول ژان پل سارتر، هیچ بهانه‌ای هم نداری؛ حتی اگر هر دو پایت هم فلج باشد و قهرمان دو المپیک نشوی مشکل از خود تو و اراده‌ات است و نه از پاهایت.

 دست از مقایسه‌ی عمودی خودت با دیگران بردار.

مقایسه‌ی عمودی تهش یا آتشِ حسادت و نفرت است که هیزم وجودت را می‌سوزاند و یا آتشی است که فرصت‌های زندگی و رُشدت را در تماشای بازیِ زندگی دیگران هدر می‌دهد.

خودت پا به توپ شو عزیزجون. تا کی می‌خوای فقط تماچاشی، یا نهایتش توپ جمع کنِ زندگی دیگران باشی. خودت باش.

 این گفته‌ی فردریک پرلز (از بنیان‌گذارانِ گشتالت‌درمانی) حقیقتاً معجزه است:
1. کسی که بیماریِ روانی شدید دارد (فردِ سایکوتیک)، می‌گوید: «من انیشتن هستم».
2. کسی که بیماریِ روانی خفیف دارد (فردِ نوروتیک)، می‌گوید: «ای کاش من انیشتن بودم».

3. و انسان سالم می‌گوید: «من، منم؛ و انیشتن، انیشتن»

 دکتر محسن زندی(روانشناس)