تازه ویدئو گرفته بودیم و هنوز ویدئو داشتن خطرناک و بیناموسی تلقی میشد و حمل و نقل آن طی تدابیر شدید امنیتی لای روسری بود!
ویدئو ما جزوه بهترین ها بود و هدپاک کن اتومات داشت و لازم نبود وقتی کثیف میشه بهش ادکلن بزنی یا مثلا فیلم عروسی بذاری تو دستگاه که تمیز شه!

عید بود و چندتا فیلم گرفته بودم که با پسرعموعا نگاه کنم، اوج خلاف فیلم ها اون موقع میشد شعله و چندتا فیلم هندی که آخر همشون شو ضبط شده بود!
شبانه فیلمهارو با شناسنامه بابام اجاره کردم و گذاشتم تو شلوارم که کسی نبینه و آوردم خونه. مخفی کاری فیلم دیدن کم از کارهای موساد و ام آی 6 نداشت!

فیلمهارو به سلامت دیدیم و قرار شد ببرم و تحویل بدم، چون شبانه فیلمهارو دیده بودیم و کلوپ آشنا بود صبح فیلمارو بردم که تحویل بدم و بخاطر نصف روز باقیمونده فیلم جدید بگیرم!
فیلمهارو گذاشتم تو شلوارم و بردم که تحویل بدم ولی چون صبح بود حواسم نبود و با شلوار خونگی بردم و کش شلوار شل بود، دستم رو گرفتم به فیلمها و راهی شدم، وسط راه که نرسیده بودم معلمم رو دیدم که داره با خانوادش میاد سمتم

 اینجا بود که به شانس خودم ایمان آوردم، مونده بودم دستمو به فیلمها بگیرم یا به معلم دست بدم!

تا داشتم به همین فکر میکردم فیلمها ول شد و رفت توی پاچه شلوارم، دیگه اوضاع خرابتر ازین نمیشد، خم شده بودم و با وضع مضحکی فیلمهارو تو پاچه شلوارم گرفته بودم که بیرون نیفته و میخواستم زودتر فرار هم بکنم که معلم نبینم، مثل کلاغ بالا و پایین میپریدم!

معلم تا منو دید گفت داوری چه مرگت شده؟!
گفتم هیچی آقا دلم درد میکنه زیادی آجیل خوردم!
معلم: مگه نگفتم آجیل نباید زیاد بخوری، جریمه ای 2صفحه تمرین ریاضی بنویسی!
گفتم: باشه آقا شما برو بخدا مینویسم!
معلم: دیگه نباید پرخوری کنی!
گفتم: آقا غلط کردم برو توروخدا!

گیر داده بود منو تا خونه برسونه که زدم زیر گریه و بلند شدم و تو همون وضعیت کلاغ پر دور شدم و معلم با تعجب نگاهم میکرد!

_داوری 4 صفحه هم ریاضی مینویسی که دفعه بعد اینطوری مثل گاو فرار نکنی!

پی نوشت: فلذا وقتی که معلمان اینگونه از ریاضی استفاده خشونت آمیز علیه ما میکردن چه انتظاریه که ما عاشق ریاضی باشیم؟!!!