او مرد است . . .

دستانش از تو زِبرتر و پهن تر است . . .

صورتش ته ریشی دارد . . .

قلبش به وسعتِ دریا . . .

جایِ گریه کردن به بالکن میرود ،

و تنهایی را میبلعد . . .

او با همان دستان پهن و زبرش ،

تورا نوازش میکند . . .

با همان صورت ناصاف و ناملایم ،

تورا میبوسد و تو آرام میشوی . . .

آنقدر اورا نامرد نخوان . . .

آنقدر پول و ماشین و ثروتش را نسنج . . .

فقط به او نخ بده ،

تا زمین و زمان را برایت بدوزد . . .

فقط باهاش روراست باش ،

تا دنیا را به پایت بریزد . . .