#قطعه_ای_کتاب ☕️📚

کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را. از کائنات گله داشت. فکر می کرد، در دایره ی قسمت، نازیبایی سهم اوست. او غمگینانه گفت :"کاش خداوند این لکه ی سیاه را از هستی می زدود!"
خداگفت :"سیاه کوچکم، صدایت ترنمی است که هرگوشی زیبایی آن را درک نمی کند. بخوان!فرشته ها باصدای تو به وجد می آیند. اگر تو نباشی جهان من چیزی کم دارد. خودت را از آسمان دریغ نکن..."
کلاغ خواند. اما این بار عاشقانه ترین آوازش را. با آوازش جهان زیبا شد. اسمان لبخند زد و ابرهای سفید وسیاه از شوق گریستند.


هر قاصدکی یک پیامبراست
عرفان_نظرآهاری

@vitook 📚