یه جایی باید بهت بَر بخوره ؛   باید جلویِ شوخی هایِ بیجا و پر از تمسخرِ دیگران، دخالت هایِ بی موردو اظهارِ نظرهایِ ناحق ، رفتارایٍ توهین آمیز نامهربونِ آدمایِ اَطرافِت وایستی. همون وقتی که راننده تاکسی بقیه یِ پولِتو نمیده چون فکر میکنه اونجا غریبی ،  همون وقتی که از علایق و احساساتِت حرف میزنی و یه سِریا به حرفایِ جِدیت میخندن ، همون وقتی که میدونی فلانی داره دروغ میگه درحالی که حقیقت چیز دیگه اییه!  یِجایی باید دَست بَرداری از باجنبگیِ بیش از حدِت ، از اینکه هرکی هرچی خواست بگه ،  دلِش از هرجا پٌر بود سرِ تو خالی کنه  و این وسط تو مثلِ همیشه دلِ شکستَتٌ پشتِ نقابِ خنده پنهون کنی و روحِت بشه کیسه بوکسِ خَشم و انتقادها و رفتارهایِ اذیت کننده ی دیگران ، که هرچی تو سکوت میکنی اونا با قدرتِ بیشتری مٌشت و لَگد حوالَت میکنن.. نمیگم مهربون نباش و نَبَخش و نَگذر ، نه... مهربون باش ، اما نَذار مهربونیت بعضیا رو اونقدر بد عادت کنه که فکر کنن با همه میتونن هرجور دوست دارن رفتار کنن ، به خودت حق بِده گاهی ناراحت بشی و ناراحتیت رو نشون بده... یجایی دست از کیسه بوکس بودن بردار ، هم بخاطر خودت ، هم بخاطر دیگران ...!