مراقب باشید در رابطه هایتان هیچ کاری را تکرار نکنید! تکرار یک چیز تبدیل به عادت میشود و ترک عادت موجب مرض است! مرض یعنی سر ساعت و دقیقه ای بخصوص چشمت را بدوزی به گوشیِ تلفن اما هی زنگ نخورد..! یعنی در گپ زدن با کسی هستی و او
وقتی یک رابطه تموم میشه به این فکر نکنید چقدر زمان رو از دست دادید و چقدر از زندگیتون هدر رفت چون هم یک تجربه به داشته هاتون اضافه شده هم روزای خوبی داشتید که حداقل خوشحال بودید به این فکر نکنید مهربونیتون صرف آدم اشتباه شده و حتی به چشمش نیومده چون مهربونی اندازه نداره که با خرج کردنش تموم شه ... مهربونی رو هرچقدر خرج کنید دوبرابر توی وجودتون قرار میگیره و باعث میشه نسبت به خودتون احساس بهتری داشته باشید و هرروز مهربون تر بشید حتی نسبت به آدم ها بدبین نشید و فکر نکنید چون این آدم بد بود پس همه اینجورین چون حتی همین آدمِ بد بعد از اینکه شمارو از دست میده انقدر نبودن محبتاتون رو توی زندگیش حس میکنه که دیگه هیچوقت کسی رو اذیت نمیکنه... پس فقط میشه یک نتیجه گرفت وقتی وارد رابطه میشید
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم ، خوشبختی بود . دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود . خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود ، اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را به غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است .
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ، گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم .
خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ، اما ، حالا ، رفیق جانم ، هرکجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که همه مان داریم ، فردا را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و بفهم و باور کن.
برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد ، هنوز هست ، بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ، برای تقدیم یک شاخه گل به همسرت ، رفیق جانم ، خوشبختی هامانا نیستند ، اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد ،نفسشان کشید.
به سال 1492 میلادی با قتل عام و کشتار گسترده یهودیان در اسپانیا که به دوره انگیزیسیون مشهور است ، یهودیان دست یاری به سوی ترکهای عثمانی دراز کردند ، امپراطور عثمانی بایزید دوم دست آنها را رد نکرد و یهودیان فراری را در منطقه بارزان در شمال عراق ساکن کرد. نتانل بارزانی، سامویل بارزانی و آسنات بارزانی از خاخام های متنفذ این قرن و قرن شانزدهم میلادی می باشند که با تاسیس مدرسه یشیوا سنگر یهود را در این منطقه پایه ریزی می کنند. در قرن هفدهم سوبتای سوی فتوای پنهان شدن یهودیان (کریپتو) در بین کردها با یادگیری اصول اسلام و زبان کردی را صادر می کند.سلام بارزانی در قرن نوزدهم به یکباره ادعای مهدویت می کند و ادعا میکند شمشیر و گلوله در او کارگر نیست لیکن شورش او با سرافکندگی توسط ترکان سرکوب می شود. و موشه بارزانی عضو فعال سازمان "لهی" یا همان "جبهه آزادیبخش اسراییل" می باشد. مصطفی بارزانی پدر مسعود بارزانی به هنگام مرگ در بیمارستان پیشرفته جورج تاون در واشنگتن بستری شد و همانجا فوت کرد. چه کسی باور می کند که یهود و آمریکا عاشق چشم و ابروی این شورشی کوهستان بوده اند.
و حالا صهیونیست مخفی جانشین یعنی مسعود بارزانی کنترل و رهبری مردم بیچاره کرد را در دست گرفته و از آنها استفاده ابزاری می کند.کردها مطمئن باشند اگر رویای از نیل تا فرات یهود تحقق یابد ، در کنار ترکها و اعراب ، کردها نیز محو خواهند شد.داستان سه گاو و یک شیر را حتما مرور کنید.کردستان هیچوقت اسراییل دوم نخواهد شد ، بلکه فلسطین دوم خواهد شد. از سرنوشت اعراب فلسطینی که به کمک یهود از ترکها جدا شدند درس بگیرید.هوس همسنگری با ابرقدرت جهان یعنی اسراییل و آمریکا را از خود دور کرده و چشم طمع از شهرهای مرزی ترکان بردارید. کردها هیچوقت امپراطوری نداشته اند . فریب تحریفات تاریخی یهود را نخورید ، دست از زیاده خواهی بردارید و در آبادی کردستان واقعی بکوشید و دوستی منطقه ای را بر نوکری ابر قدرتهای موقت ترجیح دهید.حتی اگر روزی پیروزی به دست آید متعلق به کردها نخواهد بود بلکه در کارنامه یهود ثبت خواهد شد.و در همین جا به روح بزرگ روانشا د "اوغور مومجو" روزنامه نگار و نویسنده ترک درود میفرستیم که اولین بار اطلاعات و گزارشهای مربوط به هویت یهودی بارزانیها را از آرشیوهای عثمانی بیرون کشید و مورد غضب صهیونیستها قرارگرفته و با انفجار اتومبیلش ترور شد.
همه دور هم نشسته بودند . گاهی عادت استاد این می شود که وقتی کسی مشکلی را مطرح می کند می پرسد : کی می تونه جواب بده ؟ این بار اما نپرسید . خودش جواب داد . زن می گفت : کلافه شدم . از بس که می گوید : چادرت رو درست سرت کن . خانم یه کم بیشتر مراقب باش اینجا نامحرم زیاده . آهسته تر قدم بردار عجله نداریم لازم نیست تند تند راه بروی و نگاه ها را به سمت خودت بکشانی . زن ادامه داد : همسرم مرد خیلی خوبی است . اما روی مسئله ی حجاب من خیلی حساس است . اوایل فکر می کردم خوب می شود . اما نشد . یعنی هیچ فرقی نکرده . گاهی که من به حرفهایش اهمیت نمی دهم یا کار خودم را می کنم عصبانی می شود . اخم می کند . با صدای بلند تشر می زند و من هم می زنم زیر گریه . زن دستهایش را به هم فشرد و ادامه داد : تازگی ها هم که یک نظریه تازه داده ! می گه حالا که نمی تونی خوب رو بگیری پوشیه بزن . به زور خنده ام را خوردم . متوجه نگاه های زیر چشمی و خنده های ریز بچه ها که سعی می کردند با ایما و اشاره با من شوخی کنند شدم . پوشیه ام را با تقدس خاصی در آوردم و نگاهش کردم . داشتم به پوشیه و فوایدش فکر می کردم که استاد برخلاف عادت گاه گاهش شروع به پاسخگویی کرد. وقتی شوهرتان حساس است برای اینکه میزان حساسیتش را کم کنید
افراد در فرایند رشد مسئولیت عاطفی ( مارشال روزنبرگ) سه مرحله تجربه می کنند:
1-بردگی عاطفی : فرد خود را در مقابل احساس و عواطف دیگران مسئول می داند .فکر می کند باید مستمرا تلاش کند تا دیگران را شاد و راضی نگه دارد. فرد به این نتیجه می رسد که تمام نزدیکان و آشنایان باری بر دوش او هستند. در روابط صمیمی اغلب ، قبول مسئولیت احساس و عواطف طرف مقابل بسیار زیان بخش است.
2-مرحله نفرت انگیز: فرد احساس خشم می کند و نمی خواهد مسئول عواطف دیگران باشد. فرد در این مرحله به بهای سنگین قبول مسئولیت در برابر احساس وعواطف دیگران آگاه می شود، و متوجه می شود که چه فرصت هایی را در زندگی از دست داده است و چقدر کم به ندای روح وروان خود پاسخ داده است. فرد به دیدگاه افراطی ضد مرحله بردگی عاطفی گرایش پیدا می کند( به عنوان مثال ، این مشکل توست! من مسئول احساسات و عواطف تو نیستم!)
3 -آزادی عاطفی : فرد خود را مسئول نیات واعمال ورفتار خود می داند.به نیازهای عاطفی دیگران از روی محبت وصمیمیت پاسخ می دهد، نه از روی ترس ،گناه و یا شرم. آزادی عاطفی بیان روشن نیاز های خود با توجه به تحقق نیازهای دیگران است.
اما برای من دردناک است وقتی می بینم زنان ایرانی در باشگاه نه برای سلامتی، بلکه برای "برجسته کردن باسن" ورزش می کنند!
💎 و نه برای اصلاح یک عیب کوچک، که برای کن فیکن کردن کل ظاهرشان به آرایشگاه مراجعه می کنند.
💎 دردم می آید که دیگر هیچ دختری مجال نمی دهد که ببیند بینی اش در بیست سالگی چه شکلی خواهد شد؟!
❕و دردم می آید که برخی پزشکان ایرانی برای پول به راحتی دختران 17ساله را جراحی_زیبایی می کنند و منتظر تکمیل رشد و جا افتادن چهره به عنوان یک جوان نمی شوند!
❕ نمی دانم چه کسی به دختران ایرانی گفت که باید لب هایشان را .....و چه کسی گفت که این ظاهر زیباست؟!!
⁉️ چه کسی گفت که دختری که هنوز موهای ابرو در چهره اش وجود دارند، باید همه را از ته بتراشد تا ابرویی غیر واقعی و به راستی "شیطانی" و نازیبا برای خود بسازد؟! 💎 و دردم می آید که وقتی کسی با مطالعه به این ظواهر انتقاد می کند، او را به "عهدقاجاری" بودن متهم می کنند!
نمی دانم شما چند کشور را دیده اید؟!
💎 اما اطمینان دارم این افراد از تهران آن طرف تر را ندیده اند.
اگر در جهان گشتی میزدند ، و یا لااقل کمی مطالعه می داشتند، می دیدند که در کشورهای جهان اول، تنها زنان "فاحشه" و تعداد معدودی که مشکل روان و اعتماد به نفس، یا بیماری اعتیاد به جراحی زیبایی دارند برای خود چنین شمایلی می سازند.
💎 هیچ انسان عادی تکرار می کنم هیچ انسان عادی فرانسوی یا آلمانی و.... در کشورهای اروپا این چنین به آرایش های غلیظ و جراحی های زیبایی متوسل نمی شود که در ایران می شود،
💎 وقتی می گویم "در اروپا" سخنم حاصل از یک سفر یک هفته ای به خارج نیست، بلکه و از ماه ها و ماه ها سفر به بالای پانزده کشور اروپایی و غیر اروپایی و شرق و غرب هست.
💎 بله در اروپا تنها برخی از دختران نوجوان که دوران طبیعی دمدمی مزاجی را می گذرانند، و نیز زنان محترم سالخورده کمی آرایش می کنند. ما بقی نه، حتی خیلی ها در روز ازدواجشان تنها لباس سفید می پوشند و بازهم آرایشی نمی کنند!!
💎 ما نمی گوییم آرایش نکنید. آرایش و زیبایی بسیار دلپذیرست. این بدن شماست و خود صاحب اختیارش هستید... اما یادتان باشد، که "جهان سوم" را من و شما می سازیم. با کارهای "جهان سومی" خودمان. دستکاری کل بدن برای خوشامد مردان یک حرکت جهان سومی و مردسالار است.
💎 مردها آدم های معمولی هستند،و قصد اهانت به آنهارا ندارم ولی بی عقلی ست که خود را زیر تیغ و سوزن ببرید تا آن ها "خوششان بیاید."
💎 وقتی برای خوشامد آن ها خود را شبیه به ستارگان پورن می کنید، درواقع تبدیل به کالای جنسی شده اید.
"پلنگ شدن" به راستی یک اصطلاح مختص خاورمیانه و جهان سوم است.
قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است.
لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به " خودنمایی" ، " دیده شدن" " عرض اندام" و "نوچه پروری" دارند.
نو کیسه ها،از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاپ شده اند.
این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد.
آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند. یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند. نوکیسه برای این که