کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

همه ی چیزایی دارن ک نمیشه توضیح داد.


من دائم نمی تونم همه چیزو برای تو توضیح بدم ، نمی تونم همه چیزو بگم ، یه سری چیزا هست که نمیشه گفت .
 من یه کمد دیواری ام ، شایدم یه کابینت ولی این همه ی چیزی نیست که منم ، تو میتونی توی من فقط لباس های شیک و مجلسی رو ببینی یا ظرف های براق کریستالی ولی این همه ی چیزی نیست که منم .

 من نمی تونم شلوار کهنه بچگیام رو که اولین بار باهاش خوردم زمین رو از توی خودم بیرون بکشم و به تو نشون بدم ، من نمی تونم لیوان لب پر شده ای که مامانم همیشه عادت داشت غروب های جمعه باهاش چایی میخورد رو از ته کابینت در بیارم و بدم دستت تا ببینی .

 من حتی نمی تونم بهت بگم چه قدر جای پیرهن چهارخونه ی سورمه ای و دودی ات توی من خالیه ، من نمی تونم بهت توضیح بدم و بگم اون کاسه ی گل سرخی که برات توش شله زرد ریختم و آوردم رو باید بهم پس بدی حالا که دیگه رفتی، تو چرا این چیزا رو نمی فهمی؟

همه یه چیزایی دارن که نمی تونن بگن ، چه فرقی داره من یه کمد دیواری باشم یا یه کابینت ؟ وقتی تو نمیخاوی بفهمی چه چیزایی توی من هست که دیده نمیشه ، معلومه که دلتنگی رو نمیشه گفت معلومه که دیده نمیشه حتی اگه یه پیرهن چهارخونه سورمه ای و دودی باشه، معلومه که انتظارو نمیشه گفت .

معلومه که نمیشه دید حتی اگه یه لیوان لب پر شده باشه ،  تو چه طوری میخوای بفهمی که من زخمی ام؟ وقتی حتی شلواره پاره ی بچگی هامو نمی بینی ، حتی اگه کمد دیواری و کابینت نباشی ، یه چیزایی هست که نمیشه گفت حتی یه سری چیزها نیستن مثل تو اما بازم نمیشه گفت ، چرا نمیفهمی؟

میشه حداقل خنده های منو مثل یه کاسه ی گل سرخی برام پس بیاری حالا که رفتی؟

#مرآ_جان

۱۷ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

❤️عاشق شوید…


❤️عاشق شوید…
نه به خاطر لذت بوسه و هم آغوشی…
به خاطر تمرکز ذهن روی یک نفر عاشق شوید…
وفاداری لذت دارد…
همانقدر که زن را باید فهمید …
مرد را هم باید درک کرد …
همانقدر که زن “بودن” میخواهد …
مرد هم “اطمینان” میخواهد …
همانقدر که باید قربان صدقه ی روی بی آرایش زن رفت …
باید فدای خستگی های مرد هم شد …
همانقدر که باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد …
کلافگی های مرد را هم باید فهمید …
خلاصه “مرد” و “زن” ندارد …
به نقطه ی “مــا” شدن که رسیدی …
بهترین باش برایش …
بگذار حس کند هیچکس به اندازه تو درکش نمیکند.❤️

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بانو از خودت دست نکش شک نکن خدا نابغه بوده،که تو را آفریده

بانو از خودت دست نکش
خودت چتر باش
خودت ابر باش
خودت باران
شک نکن خدا نابغه بوده،که تو را آفریده
بیخیال بنده هایش که دنیای زنانه ات را نادیده گرفتند
،
بانو ایندفعه سر سفره، تو نان گرم بخور
اصلا تمام زیتون های دنیا هم مال تو
هر وقت هم تنت سرد شد
تنهاییت را بغض نکن
آواز کن
با صدای بلند برای گرمیه دلت بخوان
دیگر هیچ وقت تنهاییت را باگریه نشان نده
حتی وقتی تنها میخوابی.
بگذار ایندفعه

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تلگرام یک قابلیت دارد به اسم سکرت چت. ..

تلگرام یک قابلیت دارد به اسم سکرت چت.
برای این ساخته شده که حرف های آدم ها با هم از یک درگاه امن، از جایی که چشم کسی بهش نخورد، گوش کسی نشنود و دست کسی نرسد، منتقل شود.

همین قابلیت، یک قابلیت دیگر در خودش دارد که به فارسی می شود زمان سنج خود تخریبی یا نابودگر زمانی!
 کارش این است که به پیام ها زمان می دهد. زمان دیده شدن، خوانده شدن، فراموش شدن. 2 ثانیه، 10 ثانیه، هر چی!

می توانی بنویسی دوستت دارم. تایمرش را بگذاری روی 5 ثانیه.
بنویسی چقدر دلم تنگ شده برات. 3 ثانیه!
بنویسی دلم داره از دهنم میزنه بیرون. 4 ثانیه!
آن وقت می توانی بنشینی به تماشا. ببینی که پیام ها چطور ارسال می شوند، چطور می مانند و چطور نابود می شوند.


تلگرام برنامه آدم های امروزیست. کوچ کاربر ها از وایبر و واتز آپ و لاین شروع شده. سرعتش خوب است، فایل ها راحت جابجا می شود و حرف ها ، زمان نابودی دارد.
از این پس، عشق واژه ثانیه هاست و حالا دیگر جسد بی جان همه عاشق های افسانه ای، لای کتاب های بیدخورده خواهد پوسید. میمیرم برات، 1 ثانیه!
.
.
.
پ :ن
یک دوستت دارم می نوشتیم روی کاغذ، می رفتیم تو راه مدرسه اش. نگاهش نمی کردیم. متلک نمی گفتیم. یک جوری که ببیند می گذاشتیم روی کاپوت پیکان سفیدی که آن گوشه پارک بود. بر نمی گشتیم که ببینیم بر می دارد یا نه. سر نمی چرخاندیم. همه آن روز و فردایش که دوباره از آن خیابان رد می شدیم را به این فکر می کردیم که لابد برداشته و خوانده و لبخند زده. دل دل می زدیم. له له می کردیم. تازه فرداش که می شد می دیدیم کاغذ همان جاست، دوستت دارم‌ش همانطور پر رنگ است.
 حالا می شود نوشت: عاشقتم....4 ثانیه!

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زنان زیبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند ... شبیه واقعیتن .


زنان زیبا !
زنان زیبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند ...
شبیه واقعیتن ...

شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک می کند، واشک هایش را با سر آستین ش ....

نه چشمان آبی دارند ...
 نه ناخن هایشان همیشه لاک زده ...
نگران پاک شدن رژ لب هایشان هم نیستند ....

زنان زیبا ،
زنانی هستند که خود را باور دارند و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند،
 در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی می کند، شکوه و زیبایی وجود دارد.
در زنی که اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت می گیرد، و می داند که می تواند به زمین بخورد، خود را بلند کند و ادامه دهد،زیبایی بسیاری وجود دارد.

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جملات تکان دهنده ی دکتر علی شریعتی درباره قرآن:


جملات تکان دهنده ی دکتر علی شریعتی درباره قرآن:

قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.
کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن   و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، ‌یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! … اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است …
قرآن!‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول ، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم


مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از پدر مادر ما متهمیم...

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یکصد کلام کوتاه پیرامون مهارت های زندگی

یکصد کلام کوتاه پیرامون مهارت های زندگی


نکته یک
می توانیم، زیباترین کاخ و قصر را با انتخاب همسر برای خود بسازیم.
پیامبر اکرم(ص):
 هیچ بنایی در زندگی برافراشته نشده که نزد خدا از بنای ازدواج محبوب تر باشد.
وسائل الشیعه

نکته دو
همیشه و در همه حال باور کنیم که سعادت همسر ما در خوشبختی ما اثر دارد.
پیامبر اکرم(ص):
 خدایا! به تو پناه می برم از همسری که پیرم کند قبل از آنکه وقت پیریم فرا رسد.
وسائل الشیعه

نکته سه
همسر ما حکم لباس ما را دارد،  در انتخاب لباس مناسب، راحت، شیک، دقت کنید.
قرآن کریم:
 زنان لباس شما مردانند و شما مردان لباس زنهایید.


 نکته چهار
پر سودترین معمله زندگی تو، انتخاب همسری شایسته است.
پیامبر اکرم(ص):
انسان مسلمان پس از نعمت اسلام هیچ فایده ای بهتر از همسر مسلمان و صالح نبرده است.
وسائل الشیعه

نکته پنج!
هرچه زندگی شما پر محبت تر باشد، حضور خداوند در آن زندگی بیشتر است.
قرآن کریم:
از آیات و نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما مهر و محبت و رحمت قرار داد.
ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

داستان : #دلبری_زن_همسایه

👸 هنر عشق بازی- داستان زندگی
نام داستان :
#دلبری_زن_همسایه

من تو خونه برای شوهرم از هیچ لحاظی کم نمیزارم،انقدر به خودم میرسم که منو عروسک صدا میزنه.
مشکلم از جایی شروع شد که اومدیم خونه جدیدمون و من متوجه شدم یه خانم بیوه با پسرش همسایه دیوار به دیوار ما هستند.
خیلی واهمه داشتم که نکنه شوهر ساده دل منو به خودش جذب کنه .
آرایش چشم افتضاح میکرد و مخصوصا تا در خونمون باز میشد پشت در وامیستاد و همون موقع میومد بیرون تا شوهرم را ببینه.
یه روز صبح که شوهرم رفته بود سره کار داشتم پنجره خونرا تمیز میکردم که دیدم این خانم پشت در وایستاده و داره انتهای کوچه را نگاه میکنه،وقتی چشمم به شوهرم خورد که سره کوچه واستاده و داره به این خانم نگاه میکنه تمام بدنم شروع به لرزیدن گرفت.

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با بدنتان به صحبتهای همسر محترم گوش فرا دهید!

👸 هنر عشق بازی
💟  

💟با بدنتان به صحبتهای همسر محترم گوش فرا دهید!💟

⚜گوش دادن با بدن⚜

این یک تمرین برای تقویت ارتباط با همسر است.

بدن شما با انتقال این پیام که شما دارید گوش می دهید، می تواند همسرتان را به صحبت کردن ترغیب نماید. دفعه بعد که همسرتان شروع به صحبت کردن با شما می کند، این روش های ساده را دنبال کنید:

⚜1. تماس چشمی خود را حفظ کنید.

⚜2. نزدیکتر بنشینید یا کمی به جلو خم شوید.

⚜3. سرتان را تکان دهید یا به طور متناوب کلمات «بله» یا «آهان» را بگویید.

⚜4. برای همدلی با آنچه گفته می شود، لبخند بزنید یا اخم کنید.

⚜5. در وضعیت راحتی قرار بگیرید، رو در روی همسرتان بنشینید، بازوهای خود را به حالت باز نگه دارید.

⚜6. فعالانه از عوامل حواس پرتی دوری کنید. تلویزیون را خاموش کنید، مجلّه یا روزنامه را کنار بگذارید و غیره.

💟  

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه می‌توان فهمید شخصی #واقعا_عاشق شماست؟

‌ 💞 #سیاست_رفتارى

چگونه می‌توان فهمید شخصی #واقعا_عاشق شماست؟

١) برای شما #وقت_می‌گذارد
حتی اگر او مردی پرمشغله باشد و کارش تمام ساعات او را بگیرد، طوری برنامه‌ریزی می‌کند که برای شما وقت بگذارد. او درک می‌کند که وقت گذاشتن برای نامزدش مهم است.

٢) #دست‌تان_را_می‌گیرد
گرفتن دست یکدیگر رمانتیک‌ترین کاری است که می‌توانید انجام دهید. این نشانه‌ محافظت کردن و اهمیت دادن به شریک عشقی است. اگر وقتی با او هستید دست‌تان را می‌گیرد، عاشق‌تان است و حضورتان در زندگی‌اش ارزشمند است.

٣)رفتاری #احترام_آمیز دارد
هر فرد سزاوار رفتاری احترام‌آمیز است. قبل از عشق، احترام می‌آید و اگر او با شما رفتاری احترام‌آمیز دارد عاشق‌تان نیز هست.

٤)عصبانیت‌تان را #تحمل_می‌کند
حتی اگر خانه را با عصبانیت‌تان زیر و رو کنید او آرام می‌ماند و هیچ حرفی نمی‌زند. با تمام کج‌خلقی‌ها و گلایه‌هایتان کنار می‌آید و هر موضوعی در میان باشد از عصبانیت شما عصبانی نمی‌شود.

٥) #تماس_فیزیکی
نزدیکی فیزیکی در یک رابطه مهم است اما شما می‌توانید تنها با نوازش دست نامزدتان یا بوسه‌ای بر پیشانی او احساسات‌تان را ابراز کنید.

٦)چیزی را از شما #مخفی_نمی‌کند
او هیچ‌چیز را از شما مخفی نمی‌کند. به حساب‌های رسانه‌های اجتماعی و ایمیل‌اش دسترسی دارید و اجازه می‌دهد از کارت اعتباری‌اش استفاده کنید. کاملا به شما اعتماد دارد و همین انتظار را از شما نیز دارد.

٧) #حامی_است
هر وقت دچار بحران شوید از شما حمایت می‌کند. توصیه‌های خوبی به شما می‌کند و کمک‌تان می‌کند بر مشکلات غلبه کنید.

٨) #ایراداتتان_را_می‌پذیرد
هیچ‌کس بی‌عیب و نقص نیست. هر فرد به سهم خود ایراداتی دارد و از جهاتی ناقص است. اگر او از ضعف‌هایتان آگاه است و با آنها مشکلی ندارد، پس واقعا عاشق‌تان است.

٩) #احساسات‌اش_را_ابراز_می‌کند
او احساسات‌اش را پنهان نمی‌کند و عشق‌اش را به زبان می‌آورد و با عمل نشان می‌دهد. هر بار دیدار می‌کنید یا تلفنی صحبت می‌کنید گفتن "دوستت دارم” را فراموش نمی‌کند و کارهای مختلفی می‌کند تا شما احساس خاص بودن بکنید.

١٠)از شما #سوال_نمی‌پرسد
او از شما نمی‌پرسد چرا برای جلسه دیر رسیدید یا فلان روز کجا بودید. ذاتا کنجکاو نیست که این یعنی فردی مطمئن است.

١١)از شما نمی‌خواهد خودتان را #تغییر_دهید
او همان‌طور که هستید به شما عشق می‌ورزد و از شما نمی‌خواهد هیچ تغییری بکنید. حتی اگر خودتان پیشنهاد کنید که چیزی را در خودتان تغییر دهید شما را از این کار منصرف می‌کند.

 

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قرار بود با سواد باشیم...


قرار بود با سواد شویم
یک عمر صبح زود بیدار شدیم...
لباس فرم پوشیدیم...
صبحانه خورده و نخورده...
خواب و بیدار...
خوشحال یا ناراحت ...
با ذوق یا به زور...
راه افتادیم به سمت مدرسه
قرار بود با سواد شویم
روی نیمکت های چوبی نشستیم
صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که می گفتند
 سیاه است را شنیدیم
با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم
و زنگ آخر که می خورد
 مثل یک پرنده که در قفسش باز می شود
 از خوشحالی پرواز  کردیم
قرار بود با سواد شویم
بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم
به ما دیکته گفتند
 تا درست بنویسیم
گفتند
 از روی غلط هایت بنویس
 تا یاد بگیری،
 ما نوشتیم و یاد گرفتیم
و بعد
 نگرانی... 
دلهره... 
حرف مردم...
 شب بیداری و تارک دنیا شدن
کنکور شوخی نداشت... 
باید دانشجو می شدیم... 
قرار بود با سواد شویم
دانشگاه و جزوه و کتاب و امتحان و نمره و معدل...
تمام شد
تبریک ...
حالا ما دیگر با سواد شدیم
فقط می خواهم چند سوال بپرسم
ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟
ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟
ما چقدر سواد رابطه داریم؟
ماچقدر سواد دوست داشتن داریم؟؟
ماچقدر سواد انسانیت داریم؟
و ما چقدر سواد زندگی داریم؟
قرار بود با سواد شویم

#حسین_حائریان

۱۶ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

👸 هنر عشق بازی 💟 💟با بدنتان به صحبتهای همسر محترم گوش فرا دهید!💟

👸 هنر عشق بازی
💟  

💟با بدنتان به صحبتهای همسر محترم گوش فرا دهید!💟

⚜گوش دادن با بدن⚜

این یک تمرین برای تقویت ارتباط با همسر است.

بدن شما با انتقال این پیام که شما دارید گوش می دهید، می تواند همسرتان را به صحبت کردن ترغیب نماید. دفعه بعد که همسرتان شروع به صحبت کردن با شما می کند، این روش های ساده را دنبال کنید:

⚜1. تماس چشمی خود را حفظ کنید.

⚜2. نزدیکتر بنشینید یا کمی به جلو خم شوید.

⚜3. سرتان را تکان دهید یا به طور متناوب کلمات «بله» یا «آهان» را بگویید.

⚜4. برای همدلی با آنچه گفته می شود، لبخند بزنید یا اخم کنید.

⚜5. در وضعیت راحتی قرار بگیرید، رو در روی همسرتان بنشینید، بازوهای خود را به حالت باز نگه دارید.

⚜6. فعالانه از عوامل حواس پرتی دوری کنید. تلویزیون را خاموش کنید، مجلّه یا روزنامه را کنار بگذارید و غیره.

💟  

۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مکث را امتحان کنیم


وسط های لیست تقریبا بلند و بالایم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.
همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره. سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد. بعله. تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسرم که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم.
. بعد بی خیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم.

بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت میکنم.
رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین.
دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :

راستی سبزی هاش هم پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ همون روز باشه.
تمام.
همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخوای سبزی هم پاک کنی.

آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. ""مکث"" را تمرین کردم....وﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه کردم.وفهمیدم اگراونموقع زنگ میزدم واعتراض میکردم ، امکان داشت روزقشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر...

"مکث" رو امتحان کنیم.

۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اتیکت شخصی



مطمئنم همه می دانند که باید پنیر و ماست را گذاشت توی یخچال...
یا شیشه ی شربت را قبل از مصرف تکان داد... ولی همیشه روی در پنیر و کاغذ روی شربت این نکات را می نویسند. برای اطمینان شاید...

برای یادآوری... برای آنها که اولین بار است پنیر می خرند شاید ... فکر بدی نیست ... چه اشکالی دارد. آنها که همیشه می دانستند و می دانند که نوشابه را باید خنک و تگری خورد اصلا جمله ی 'خنک بنوشید' به چشمشان نمی آید
ولی  اگر بنده خدایی اولین برخوردش با بطری نوشابه باشد، این جمله ی  کوتاه دو کلمه ای می تواند آینده ی رابطه ی او و این نوشیدنی را عوض کند.
میگویم کاش خدا هم  یک اتیکت روی هرکداممان نصب می کرد و با حداقل کلمات وصفمان می کرد. شاید روابطمان با آدم های اطراف بهتر می شد.... ساده و روشن...
 چیزهایی شبیه " اعصاب پرحرفی ندارد"... یا "در گرما بداخلاق می شود".... "هرچیز را یکبار بهش بگو"...."غیر قابل دوستی".... "طول می کشد تا یخش باز شود. صبور باش"....

خب آنها که می شناختند آدم را به مرور زمان مثل تمام  نوشته های روی بسته ها، دیگر به آن توجه نمی کردند و همان طور که کیسه های خرید را جابه جا کنند با چشم بسته هم پنیر و شیر را میگذارند توی یخچال... و آدم های جدید حین برخورد با "بی احساس و غیرمنطقی" خیلی ساده راهشان را کج می کنند و وقتشان را صرف کسی می کنند که روی اتیکتش نوشته باشد " صمیمی و با معرفت."....
#فاطمه_شاه_بگلو

۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آخرین روز


یک روز از خواب بیدار می شوی و به تو می گویند این آخرین روز زندگی توست از جایت بلند می شوی دلت به حال خودت می سوزد با خودت فکر می کنی امروز چقد می توانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری !دوش می گیری ، از کمدت بهترین لباس هایت را انتخاب می کنی و می پوشی ، جلوی آینه می ایستی موهایت را شانه می کنی ، به خودت عطر می زنی و غرق فکر می شوی که امروز باید هرچه می توانی مهربان باشی ، بخشنده باشی ، بخندی و لذت ببری !
از خواب بیدارش می کنی به او می گویی در این همه سال که گذشت چقد دوستش داشتی و نگفتی ، چقد عاشقش بودی و نمی دانست ، به او می گویی مرا بیشتر دوست بدار ، بیشتر نگاهم کن ، بگذار بیشتر دستانت را بگیرم و به این فکر می کنی فردا دیگر نمی بینی اش و چقد آن لحظه ها برایت قیمتی می شود لحظه هایی که هیچ وقت حسشان نمی کردی !
دوتایی از خانه می زنید بیرون می روی ته مانده حسابت را می تکانی ، کادو می گیری برای مادرت و پدرت به سراغشان می روی و به آنها می گویی که چقد برایت مهم هستند که چقد مدیونشان هستی ، مادرت را بغل می کنی ، پدرت را می بوسی و اشک می ریزی چون می دانی فردا دیگر نیستی ...
آن روز جور دیگری مردم را نگاه می کنی ، جور دیگری به حیوان خانگی ات اهمیت می دهی ، جوری دیگر می خندی ، جور دیگری دلت می لرزد ، جور دیگری زنده هستی و دائم به این فکر میکنی که چقدر حیف است اگر نباشم ... ، آن روز می فهمی هیچ چیز به اندازه ی بودنت و ماندنت با ارزش نبوده و نیست !
شب که می شود جشن می گیری و در کنارش احساس می کنی چقدر خوشبختی ولی حیف که آخرین شب زندگی توست ، پس بیشتر بغلش میکنی بیشتر نوازشش می کنی بیشتر نازش را می خری و بیشتر ... می گویی : آه کاش فردا هم بودم !
خوب اگر فردا هم باشی قول می دهی همین گونه باشی یا نه ؟
قول می دهم !
ممکن است فردا باشی ، قدر لحظه هایت را بیشتر بدان ، چون هیچ چیز به اندازه ی خودت و ماندنت ارزش ندارد...

_نازنین عابدین پور

۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰