💟در اثر نرسیدن به اوج لذت جنسی چه مشکلاتی ایجاد می شود؟
اگر زنی از نظر جنسی کاملاً تحریک شده، ولی به اوج لذت جنسی نرسد، پس از چند هفته یا چند ماه سرانجام با مسائل دیگری مواجه می شود. در طول برانگیخته شدن، تمام اندام های لگنی پرخون می شوند و در نتیجه داخل مهبل نرم و مرطوب می شود. به دنبال نرم شدن مهبل و در اثر تحریکات بعدی به تدریج بر حجم دهانۀ رحم، آلت تناسلی و کلیتوریس افزوده شده و مقدار خون بیشتری در آن ها جمع می شود.
اگر تحریک سریع و زودگذر باشد، خون به سرعت از اندام ها خارج گشته و بافت ها به حالت طبیعی برمی گردند، ولی اگر تحریکات ادامه پیدا کنند و رسیدن به اوج لذت جنسی امکان پذیر نشود، خون جمع شده در ناحیه لگن به سرعت خارج نمی شود. در این حالت اندام های لگنی برای مدتی هم چنان پرخون باقی می ماند. رحم که در موقع تحریک به اندازه ای در حدود دو برابر اندازه طبیعی خود می رسد، پس از چند ساعت به وضع اولیه بر می گردد. بنابراین، در زنانی که در اثر تحریکات جنسی برانگیخته می شوند ولی به تدریج به اوج لذت جنسی نمی رسند، باقی ماندن خون در اندام های لگنی (تراکم مزمن اندام های لگنی) میتواند موجب بروز علائم دیگری شود
◀️هدف مانجات جامعه از فقر دانش جنسی می باشد.👇👇👇
بعد از سال ها یک حس قدیمی دوباره به سراغش آمده بود...یک حس آشنا که مدت ها تجربه نکرده بود...
نمی دانم اسمش چه بود؛عشق یا دوست داشتن...فقط می دانم وقتی کنار هم نبودند انگار چیزی را گم کرده بود...
روزهای شیرینی بود... روزهایی که نمی خواست به همین راحتی تمام شود...
همیشه این طور است که آدم ها وقتی کسی را بیشتر از دیگران دوست دارند توقعشان از او به همان اندازه بیشتر می شود...
اما او نمی خواست حسی را که بعد از سال ها دوباره به دست آورده از دست بدهد...
نمی خواست خیلی ایده آل گرا باشد و سر هر موضوع کوچک و بزرگی بحث کند...
پس تصمیم گرفت اگر اتفاقی برخلاف میل او افتاد سکوت کند تا بحثی پیش نیاید...
هر بار که از او ناراحت می شد تمام ناراحتی ها را در دلش می ریخت...
ترس از دست دادن این حس و کسی که دوست می داشت او را وادار به سکوت کرده بود...
روز به روز ناراحتی هایش بیشتر می شد... ولی نمی گذاشت معشوقه اش از این سکوت با خبر شود... دوست داشت او فکر کند همه چیز در این رابطه فوق العادست...
یک شب با یک حرف ساده ظرفیت حرف های نا گفته اش تکمیل شد...
آتشفشانی که مدت ها خاموش بود ، فوران کرد...
آتش ماه ها سکوت آن حس را نابود کرد...
یادمان باشد گاهی برای خراب نشدن یک حس خوب باید دلخوری های کوچک را به زبان آورد ...
حقیقت این است که سکوت همیشه هم جواب نمی دهد...
#حسین_حائریان
بعد از سال ها یک حس قدیمی دوباره به سراغش آمده بود...یک حس آشنا که مدت ها تجربه نکرده بود...
نمی دانم اسمش چه بود؛عشق یا دوست داشتن...فقط می دانم وقتی کنار هم نبودند انگار چیزی را گم کرده بود...
روزهای شیرینی بود... روزهایی که نمی خواست به همین راحتی تمام شود...
همیشه این طور است که آدم ها وقتی کسی را بیشتر از دیگران دوست دارند توقعشان از او به همان اندازه بیشتر می شود...
اما او نمی خواست حسی را که بعد از سال ها دوباره به دست آورده از دست بدهد...
نمی خواست خیلی ایده آل گرا باشد و سر هر موضوع کوچک و بزرگی بحث کند...
پس تصمیم گرفت اگر اتفاقی برخلاف میل او افتاد سکوت کند تا بحثی پیش نیاید...
هر بار که از او ناراحت می شد تمام ناراحتی ها را در دلش می ریخت...
ترس از دست دادن این حس و کسی که دوست می داشت او را وادار به سکوت کرده بود...
روز به روز ناراحتی هایش بیشتر می شد... ولی نمی گذاشت معشوقه اش از این سکوت با خبر شود... دوست داشت او فکر کند همه چیز در این رابطه فوق العادست...
یک شب با یک حرف ساده ظرفیت حرف های نا گفته اش تکمیل شد...
آتشفشانی که مدت ها خاموش بود ، فوران کرد...
آتش ماه ها سکوت آن حس را نابود کرد...
یادمان باشد گاهی برای خراب نشدن یک حس خوب باید دلخوری های کوچک را به زبان آورد ...
حقیقت این است که سکوت همیشه هم جواب نمی دهد...
#حسین_حائریان
مرام من وابسته نگه داشتن ی زن و یهره کشی بخاطر پول از اون نیست زن ی آدمه ، ی موجود آزاده،ن ی بزده ،ن ی عروسکی ک مرد هرجور خواست باهاش بخوابه،این قصه پر غصه سرزمین منه
تاریخچه زبان سی پلاس پلاس
هدف این درس آشنائی با زبان برنامه نویسی سی پلاس پلاس و مفاهیم اساسی برنامه نویسی شی گرائی می باشد.
در این نرم افزار علاوه بر فراگیری ساختارهای کنترلی، اشاره گرها و فایلها با مفاهیم پِیشرفته زبان شی گرائی C++ هم آشنا خواهید شد
++C بر مبنای زبان برنامه نویسی C است. زبان C در سال 1972 در آزمایشگاه Bell Telephone نوسط Dennis Ritchie به عنوان زبان پیاده سازی برای سیستم عامل یونیکس طراحی شد. مقدار زیادی از برنامه نویسی یونیکس با زبان C انجام شده است. C در نتیجه تکوین پروسه ای است که با یک زبان قدیمی تر به نام BCPL شروع شده بود. زبان BCPL زبانی بر اساس زبان B بوده است که توسط Ken Thompson در آزمایشگاه Bell طراحی شده بود.
به دلیل اینکه C زبان قدرتمند و انعطاف پذیری بود، سریعا گسترش پیدا کرد. برنامه نویسان شروع به استفاده از آن برای انواع برنامه ها کردند. سازمان های مختلف شروع به پیاده سازی نسخه های C خود شدند. تا اینکه در سال 1983، ANSI استاندارد C را تنظیم کرد که به عنوان ANSI Standard C شناخته می شود. کامپایلرهای بعدی C از این استاندارد پیروی کردند.
زبان برنامه نویسی ++C بر اساس زبان C توسط Bjarne Stroustrup ابداع شد. آنچه امروزه ++C نامیده می شود از سال 1979 آغاز شده است. نسخه اولیه آن "C with classes" نامیده شد که بعدا به ++C تغییر کرد. ++C کلیه ویژگی های زبان C را داراست. تفاوت بین آنها اینستکه ++C شی گرائی را پشتیبانی می کند. البته پیشرفت های دیگری هم دارد برای مثال کار با رشته ها و سروکارداشتن با خطاها در آن قوی تر است.
نسخه اول ++C ابتدا در AT&T در سال 1983 استفاده شد. اولین نسخه تجاری آن در اکتبر 1985 به بازار آمد. در سال 1998 ANSI و ISO متفقا ++C را استاندارد کردند. به همین دلیل اغلب ++C محض را ANSI Standard ++C یا ISO Standard ++C می نامند.
با تکامل ++C یک کتابخانه استاندارد هم با آن شکل گرفت. اولین کتابخانه استاندارد ++C کتابخانه stream I/O بود که امکاناتی برای جایگزینی توابع قدیمی C مانند printf و scanf مهیا کرد. بعد از آن مهمترین کتابخانه استاندارد کتابخانه Standard Template بود.
توجه داشته باشید که کد C در کامپایلر ++C کامپایل می شود اما عکس آن صادق نیست و کد ++C لزوما در کامپایلر C کامپایل نمی شود.
اگر کسی به اندازه ای که دوستش دارید دوستتان ندارد ، رابطه تان را تا "نا کجا " ادامه ندهید !
به خودتان امید ندهید که بالاخره روزی دوستم خواهد داشت !
اینکه گاهی از طرف او پذیرفته می شوید و گاهی نمی شوید ، کلافه تان خواهد کرد !
گویی در جا می دوید ، هر چقدر تلاش می کنید به جایی نمی رسید ،
این نرسیدن دایمی خسته تان میکند،
خشمگین میشوید،
افسرده میشوید ،...
خودتان را قانع نکنید
(که اگر دوستم نداشت این همه مدت نمی ماند)،
او به خاطر خودش با شما مانده ،
شما با توجه و محبتی که به او می کنید ، احساس دوست داشتنی بودن به او می دهید!
غرورش را ارضا میکنید،
باعث رشد عزت نفسش می شوید ...
پس چرا با شما ادامه ندهد؟!!!
وقتی به کسی که دوستتان ندارد نزدیک میشوید
گویی به کاکتوس نزدیک میشوید .
هرچه بیشتر نزدیک شوید ، بیشتر زخمی میشوید.
کاکتوس هایتان را رها کنید...
✅سواد زندگی
💑زوج موفق، زوجیست که:
هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در مورد مسایلی غیر از کار، خانواده، وظایف و رابطه تان صحبت کنند. برخی افراد فکر می کنند همیشه در حال برقراری ارتباط با همسرشان هستند در حالی که در واقع در حال انجام کارهای روزمره اند. ارتباط برقرار کردن واقعی یعنی اینکه شما در رابطه با موضوعات خصوصی، اهداف و رویاهایتان با همسرتان صحبت کنید. به عنوان نمونه موضوعاتی مانند اینکه آیا شده برای چیزی حسرت بخوری؟ وقتی بچه بودی مامان را بیشتر دوست داشتی یا بابا را؟ سال گذشته بهترین کاری که انجام دادی و به آن افتخار می کنی چه بوده است؟ هرچه سوالات شما خصوصی تر باشد درجه صمیمیت شما بالاتر می رود.
به بهلول گفتن:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟
همه ما انسانها به شدت نیاز به تماس لمسی داریم ، پژوهشهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد کارهای ساده ای نظیر گرفتن دست یکدیگر یا ماساژ پشت میتواند اضطراب را کاهش داده و یا حتی اضطراب های مربوط به اختلالات بدنی را نیز کم کند.زن و شوهر ها معمولاً بعد از مدتی از آغاز زندگی مشترک از یکدیگر دور میشوند و فراموش میکنند که موقع سلام یا خداحافظی یکدیگر را ببوسند یا دست در دست یکدیگر بگذارند.
در زندگی همسرانی که روابط زناشویی آنها در حالت بحرانی است ، تماسهای ساده روزمره که برای دوام زندگی زناشویی ضروری است وجود ندارد.
لطفاً به این مساله توجه کنید که من در مورد روابط ج نسی صحبت نمیکنم بلکه موضوع در مورد نوازش های ساده بین دو نفر میباشد.وقتی که فرد در معرض محبت های ساده انسانی به شکل نوازش قرار میگیرد ، تغییرات قابل توجهی در اخلاق و رفتار و حتی سلامت فرد ایجاد میشود.
افراد مختلف نظرات متفاوتی در مورد ابراز محبت به همسر در برابر دیگران دارند و این نظرات از خانواده و محیط و احساس افراد در مورد بدنشان سرچشمه میگیرد ، من توصیه نمیکنم که شما با ابراز محبت به همسر خود در برابر دیگران خود را در وضعیتی که دوست ندارید قرار دهید بلکه توصیه من این است که متوجه احساسی که از دست در دست همسر گرفتن و یا به آغوش کشیدن او دارید باشید. در این مقاله در مورد تماس غیر ج نسی صحبت میکنیم ، نوازش کردن راهی برای افزایش صمیمیت است و میتواند بسیار آرامش بخش باشد.
سعی کنید علایق و رفتارهای خود در مورد تماس فیزیکی و نوازش کردن را دریابید و با همسرتان در این مورد صحبت کنید و اگر احساس میکنید که زندگی تان در این مورد دچار کاستی است تلاش کنید تا آنرا تغییر دهید.بدون برنامه ریزی قبلی دست همسرتان را در دستان خود بگیرید و بیش از زمان معمول او را در آغوش خود نگه دارید و سعی کنید هر روز با همسرتان به نحوی انواع تماسهای فیزیکی را داشته باشید ، ممکن است از نتایجی که این کار برایتان به ارمغان می آورد شگفت زده شوید.والبته ارامشی که از تکرار تماس فیزیکی برای شما وهمسرتان ایجاد میشودنشاط را هم برایتان به ارمغان می اورد در مسیر رشد وتعالی خود وخانواده بهره ببرید .
ازدواج، درمان مشکلات شخصیتی و اعتیاد و ... نیست!
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات زندگی هر فرد است و این تصمیم مهم نیازمند رشد وآمادگی فردی در ابعاد جسمانی،شناختی،هیجانی و اجتماعی است که در ادامه به بیان برخی از آنها می پردازیم:
سن آمادگی ازدواج در افراد مختلف متفاوت است، اساسا بلوغ فکری که به همرا خود شایستگی عقلانی،تعهد،مسوولیت پذیری و تعادل هیجانی میاورد در برخی تاحدود 25 سالگی یا بالاتر به وجود نیامده است، لذا سن آمادگی ازدواج در همه یکسان نیست.
اغلب مطالعات نشان داده است زوج های جوان شانس کمتری برای ازدواج موفق دارند.زوج های جوان با مشکلاتی از قبیل دخالت خانواده ها و مشکلات اقتصادی و مسکن و تفاوت های فرهنگی بیش تری مواجه هستند.
عامل موثر بعدی در ایجاد یک ازدواج موفق سلامت عمومی به معنای عدم ابتلا به بیماری های جسمی و روانی و اعتیاد است.
درباره ناتوانی ها و بیماری های خاص و سخت درمان و برخی اختلالات حسی و حرکتی که کنترل آن ها مستلزم درمان و توانبخشی مستمر است،پنهان نکردن آن و آگاهی طرفین از وضعیت سلامت عمومی یکدیگر امری مهم و ضروری است هرچند شیوه آگاه کردن باید با نظر مشاور باشد.
سابقه بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی یکی از ملاحظات مهم در تصمیم ازدواج است که متاسفانه برخی از خانواده ها به ازدواج به عنوان دارویی برای اینگونه مشکلات مینگرند! که در بسیاری از مواقع نه تنها مشکلات فرد بهبود نمی یابد بلکه در نتیجه تنش های حاصل از اختلافات زناشویی و بین فردی تشدید میگردد و منجر به ناکامی در ازدواج خواهد شد.
طرفین ازدواج میبایست آمادگی لازم روانی و هیجانی را داشته باشند و این بدین معنی است که: توانایی در برقراری ارتباط، ابراز محبت،بیان عواطف،واکنش متعادل به هیجانات منفی همچون خشم،توجه و پاسخ متناسب به عواطف وهیجانات طرف مقابل،توانایی همدلی و تعهد در فرد وجود داشته باشد.
عامل تعیین کننده بعدی در ازدواج، آمادگی شناختی است که به معنای داشتن قدرت تشخیص، فهم ودرک وتجزیه وتحلیل صحیح مفاهیم،اتخاذ تصمیم های متناسب با موقعیت ها و شرایط،استقلال فکری و انتظارات واقع بینانه میباشد که بسیاری از این موارد با آموزش مهارتهای زندگی ایجاد میگردد که در آینده به برخی از این مهارتها و نحوه آموزش آنها پرداخته خواهد شد.
احساس می کنم ابعاد دنیا برایم تنگ شده است.جا نمی شوم در این حجم کوچک و وهم انگیز.خیلی چیزها را در سایز و اندازه ی من نساخته اند، حسم شبیه وقت هایی است که کفش دلخواهم را پشت ویترینی پیدا کرده ام و فروشنده سایز پایم را تمام کرده است یا پیراهنی که مدت ها بوده دنبالش می گشتم الان تنها از آن یکی موجود است آن هم در ویترینی که فروشنده دلش نمی خواهد دست به ترکیبش بزند و پیراهن دلخواه من را با یکی دیگر جایگزین کند.
حالم شبیه آدم هایی است که آخرین اتوبوس مقصدشان را در شبی تاریک و عمیق و سراسر ترس از دست می دهند و در سیاهی مطلق شب به ذهنشان نمی رسد چگونه به خانه برگردند.
شاید هم حال کسی را دارم که در لحظه ی پیاده شدن از تاکسی می فهمد کیف پولش را جا گذاشته است.زمان برای من آبستن اتفاقات ناگزیر است انگار عادت دارد به انگشت به دهان نگه داشتن من.
این روزها زیاد کم می آورم.ژن های معیوب و کمتر غالب جامعه زیاد در من بروز پیدا می کند.
مثل موش های آزمایشگاهی به کوچکترین چیزی واکنش نشان می دهم ، زیاد مورد آزمون قرار می گیرم و دقیقا آنچه نباید بروز پیدا کند ،غالبا در من بروز پیدا می کند.
این منم این روزها که انتظار هر چیزی را دارم و اصل غافلگیری زمان با وجود من بدجوری زیر سوال می رود.
وقتی به دنیا می آییم با خودمان این شیر یا خط ها را به دنیا نمی آوریم، اما گاهی درست وسط هاگیر و واگیر زندگی همه چیز خلاف میل تو تغییر جهت می دهد، خط می خواهی شیر می آوری، آچمزت می کند زندگی و بعد تو با خودت فکر می کنی از چار دیواری خودت کجا فرار کنی بهتر است.
این روزها دارم فکر می کنم صندوقچه ی شانس هر کدام از ماها جایی گم و گور شده است، با هم قاطی شده است وقتی داشتیم از آن بالا می آمدیم پایین،کسی محتویاتش را جابه جا کرده است وقتی هنوز ما خواب بودیم شاید.لیوان ها را جابه جا کرده اند و تو یکی از لیوان های پوچ را برداشته ای و تمام
#زهرا_کمالی
در شلوغی هفتِ عصرِ زیر پلِ سیدخندان، پانزده – بیست قدمی دور شد و ناگهان برگشت.
با چشمهایش دنبالم گشت. دید که هنوز نگاهش میکنم، برگشت و رفت.
بعدها گفت که میخواسته برایم دستی هم تکان بدهد.
«پس چرا ندادی؟» «نمیدانم، هومم… شاید فکر کردم خوشت نیاید.»
خوشم میآمد اگر دستش را تکان میداد. در دم عاشقش میشدم. دست تکان نداد.عاشقش نشدم.
لامصب، عاشقی یک لحظه است فقط. اتفاق افتاد، افتاد؛ نیفتاد، با آن لحظه به ابدیت پیوسته است.
فقط میماند تصویر آن آدم، در آن هیاهوی درهمتنیدگیِ آدمهای عجولِ سرگردانِ هفتِ عصرِ زیر پلِ سیدخندان: چیلیک!
تصویر عکس میشود، قاب میشود و میرود کنار تصویرهای ماندگارِ یک عمر. که هربار نگاهش میکنی، چشمهایت خیره به آدمِ توی تصویر، التماس میکند: دستت را بالا بیاور، تکان بده، بخند، عاشقم کن، و بعد برو.
عاشقی اگر میخواهید، لحظهخواه باشید: همان کنید که همان لحظه میخواهید؛
بی هیچ آدابی و ترتیبی.
دلتان نوازش خواست یا رد کردن انگشت از لابهلای موهای فرخوردهی آدمی که رو به روتان نشسته و جدیترین حرفهای دنیا را میزند، یک لحظه فرصت دارید .. یک لحظه که فرصت دارید پیش و پس از آن، آدم دیگری باشید.
وگرنه هیچ آدمی، از توی هیچ قاب عکسی، دستش را بیرون نیاورده و تکان نداده است.
#حسین_وحدانی
🌹زیباترین قسم سهراب سـپهری:
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره کاهیست،
که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست،
که خارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به کسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،
دوسه تاکوچه وپس کوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...