کلی مطلب باحال و علمی میتونی اینجا پیدا کنی

۳۸۶ مطلب با موضوع «خانواده» ثبت شده است

نحوه گفتگو همسران در مورد مسائل مالی


بی ثباتی و مشکلات مالی یکی از دلایل متداول شکست ازدواج است. اگر در روابط بین همسران شفافیت وجود نداشته باشد، این موضوع ایجاد مشکل خواهد کرد. موضوعات مالی یا پول چیزیست که شما و همسرتان باید در مورد آن با هم گفتگو نمایید. در اینجا نحوه گفتگو در مورد مسائل مالی را با هم مرور خواهیم کرد تا در مورد آن بیشتر بدانید.

1. در مورد واقعیات صحبت کنیداقتصادی
هر از گاهی با همسرتان در مورد مسائل مالی صحبت کنید. این گفتگو را فقط به زمانهایی که مجبور هستید موکول نکنید. به عنوان مثال فقط زمانی که می خواهید قبضها را پرداخت کنید با همسرتان راجع به پول صحبت نکنید. راجع به مخارج ماهیانه نیز گفتگو کنید. در صورت لزوم به او پیشنهاد دهید که در مخارج خانه به او کمک نمایید.

2. یک لیست تهیه کنید
بهترین روش گفتگو در مورد مسائل مالی

ادامه مطلب...
۰۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شما عاشقید یا وابسته؟


شما عاشقید یا وابسته؟
خیلی از دوستانم و اطرافیانم هستند که روابط ی را تجربه می کنند و در تمام این روابط شدیدا عاشق می شوند.
 واقعا قابل درک نیست که چطور این ها می توانند در تمام این روابطشان عاشق شوند. به عقیده من این عشق نیست بلکه ترس از تنها ماندن است.

شاید بله شاید هم نه. به اعتقاد من عشق قابل محاسبه نیست بلکه چیزی است که می توانید حسش کنید. اما اگر حسی که دارید اشتباه باشد چه؟
گاهی پس از چند ماه گذشتن از یک رابطه شکست خورده وقتی به آن فکر می کنید باورتان نمی شود چه جملات عاشقانه ای به فردی گفته اید که اکنون حاضر نیستید حتی دقایقی در کنار شما باشد. چگونه می توانستید او را دوست داشته باشید؟

عشق یا وابستگی

عشق شور و اشتیاق است اما وابستگی بی تفاوتی
نزدیکترین احساس به عشق نفرت است.
به همین دلیل است که

ادامه مطلب...
۲۲ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نامه‌ای به برادرم که حالا خواهرم است.

نامه‌ای به برادرم که حالا خواهرم است

گاردین هر هفته، نامه یکی از مخاطبانش را منتشر می‌کند، یکی از این نامه‌ها هم درباره فردی است که برادر او تغییر جنسیت داده.

در این نامه آمده است؛

پاییز، تو به من حرفی زدی که از همه حرف‌هایت مهم‌تر بود، تو به من گفتی که احساس می‌کنی زنی هستی در بدن یک مرد.

من می‌خواهم بدانی، این کاری که انجام دادی یکی از شجاعانه‌ترین کارهایی بود که می‌توانستی انجام بدهی و من تو را ستایش می کنم، الان و همیشه من تو را حمایت می‌کنم. در سفرت برای تبدیل شدن به یک زن من قدم به قدم در کنار تو هستم؛ هر آموزش آرایشی، هر جلسه‌ای با روانپزشک تو من به عنوان یک انسان یا یک روح کنار تو هستم. چه حرفی با من بزنی چه نه، من خوشحالم که بخشی از این فرایند پیچیده و پر از احساسات هستم.

من می‌دانم کاری که می‌خواهی انجام دهی، کاملا سنجیده است، می‌دانم از وقتی که جوان بودی و از اولین تجربیاتت در پوشیدن لباس‌های زنانه چه زجری دیده‌ای، می‌دانم که وقتی یکی از آشناها تو را در حال پوشیدن لباس‌های زنانه‌اش دید چقدر وحشت‌زده شدی و می‌دانم همه آرزوی تو پذیرفته شدن و البته درک شدن است و من این‌ها را با صمیم قلبم انجام می‌دهم.

هر چند کم، اما یک حس تلخی هم درون من وجود دارد که نمی‌توانم آن را با خودم نگه دارم، من می‌خواهم بدانم چرا قبل از ازدواج حرفی به همسرت نزدی؟ می‌خواهم بدانم چرا عقد کردی و همچنین می‌خواهم بدانم که چرا حتی بعد از ازدواج فکر کردی می‌توانی با توهمت ادامه بدهی و سعی کنی بچه‌دار بشوی؟

لطفا این را بدان که می‌فهمم که همه این ها برای تو سخت بوده. تو می‌خواستی رازت را تا زمان مرگت پیش خودت نگه داری، اما نتوانستی بیشتر تحمل کنی. اینکه چقدر به شکلی احساسی و روانی درد کشیدی، غیرقابل تصور است ولی فرصت‌های زیادی هم وجود داشت تا با خودت، همسرت و ما صادق باشی.

وقتی به من گفتی، من برایت خوشحال شدم، چون احساس کردی می‌توانی خودت شوی. ولی این خوشحالی من به همراه غمی بود، غمی که برای تو نبود؛ بلکه برای همسر و کودک زیبایت بود، چون آنها الان باید شروع دوباره‌ای داشته باشند، من می‌دانم تو سعی می کنی بهترین شرایط را برای آنها ایجاد کنی، ولی در این دنیا پر از پریشانی و ناامیدی آنها همانقدر که تو لایق نبودی رازت را پنهان کنی، لایق این اتفاق نبودند.

من تو را خیلی دوست دارم، اما من همینطور همسر و فرزندت را دوست دارم و هیچوقت هم نمی‌توانم جلوی ناراحتی خود را برای آنها بگیرم.

سال گذشته قرار بود سال ما باشد. سالی بدون طلاق، بیماری و یا مرگ اما ما باز عزادار شدیم نه برای کسی که تو هستی، بلکه برای زندگی‌ای که گذراندی.

اگر تو را ببینم، تو را در آغوش می گیرم و به حرف‌هایت گوش می‌دهم. همانطور که به حرف‌های همسرت هم گوش می‌دهد که جای بزرگی در قلب من دارد.


۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آخرین نسلی که عاشق شد؟؟؟....

قدیم ها اگر عاشق می شدی و دلت هوای دیدن داشت ، تلگرام که نبود بروی عکس های پروفایلش را ببینی .  باید یادت می آمد فلان مهمانی یا فلان سیزده به در با کدام جمله تو خندیده ؟ در کدام کنج خانه یا سر کدام کوچه اتفاقی ، نگاهتان با هم تصادف کرده ، بعد لبخند زده اید و صورتتان گل انداخته از خجالت ؟
نمی شد بروی ببینی "لست سین" تلگرامش کی بوده . باید آرزو می کردی شاید یک عروسی یا عزا  پیش بیاید که بشود دم در ، بین مهمان ها ، چند لحظه ای  دوباره تماشایش کنی .
عکسی اگر بود مقدس بود و جایش در امن ترین خلوت خانه . باید سر حوصله ، دور از چشم اغیار ، یواشکی، شاید ،چند دقیقه ای نگاهش کنی و قربان و صدقه اش بروی . اینستاگرام نبود که عکس های سلفی در رنگ بندی های مختلف و عکس های دسته جمعی و سفر و مهمانی رفتن هایش را بشود  ببینی .
ما که توی کافه و سینما قرار نمی گذاشتیم . قرارمان این بود که فلان ساعت توی صف نانوایی با هم باشیم . یکی توی مردانه بایستد و دیگری زنانه شاید شانس یاری کند و همزمان نوبتمان شد و پیش چشم شاطر، جلوی دخل، چند ثانیه ای کنار هم بایستیم .همین .
 
تلفن های خانه که سایلنت نمی شدند . قرارمان این بود که فلان ساعت که همه خواب هستند یواشکی طوری که کسی نفهمد گوشی دستش باشد و آن یکی دستش روی قطع کن و به محض اینکه زنگ زدی ، زنگ نخورده دستش را بردارد ، مبادا کسی بو ببرد .
تو آرام بگویی : دوستت دارم
و او آرام تر بگوید : منم همینطور
و بعد در سکوت، صدای نفس های همدیگر را بشنوید .

ما شاید آخرین نسلی بودیم که کمتر می دید و بیشتر تخیل می کرد . نسلی که صدا و لبخند را به تیپ و هیکل ترجیح می داد . آخرین نسلی که زود دل می بست و دیر دل می کند .

#بابک_اسحاقی
@manima4

۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیا ما والدین خوبى هستیم؟


آیا ما والدین خوبى هستیم؟ 

کافى است نگاهى به عکس پروفایلها و صفحات مجازى کنیم؛ سارینا خندید، سارینا غذا خورد، سارینا خوابید، سارینا جیش کرد، سارینا گفت مامان،  و سارینا و ساریناها... ما با بچه هایمان شبیه ملکه ها و ستاره هاى هالیوودى رفتار میکنیم، از بدو تولد دوربین به دست هر حرکتش را ثبت میکنیم، همان حرکت ها و رفتارهایى که قرنهاست نسل بشر انجام داده و رشد طبیعى یک انسان است حالا همگى شده  اند  رفتارهاى حیرت انگیزى که شایسته تقدیر و دیده شدن هست.. ما میخواستیم والدین خوبى باشیم... پس  تمام هم و غممان شد  کشف بهترینها... بهترین مدرسه، معلم، تغذیه، کلاسهاى فوق العاده ى به درد نخور...گروهى از ما به همین هم اکتفا نکرد و رنج هجرت  را هم تحمل کردیم که بچه هایمان  در بهترین باشند، گمان نکنید بعد از مهاجرت آرام شدیم که حالا کشف هاى جدید داشتیم، خداى من چه کسى میداند مدرسه اى که جان لنون میرفته بهتر است یا مدرسه سلین دیون؟! فرانسوى بخواند یا انگلیسى؟ پیانو بنوازد یا ویالون ؟ عده دیگرى حتى از ما هم بیشتر بچه هایشان را دوست داشتند انقدر که گفتند " دنیا به اندازه کافى براى بچه ى ما زیبا نیست پس نمى آوریمش" واو... چقدر مسئول و عاشق!...

هفته گذشته باید جواب ایمیلى را میدادم مبنى بر این فاجعه که چرا پسرم در خواب جیش کرده!  آخر میدانید باید تحقیق شود که اعلى حضرت تحت فشار یا استرسى نبوده باشند! جیش عصرانه اصلا موضوع ساده اى نیست!  چند روز پیش بین همه این عکس ها و فیلمها از مامان امیر على ودویست گرم اضافه وزن  پریناز و حساسیت فصلىِ " همه ى زندگیم" عکسى برایم آمد از یک پسربچه که به دوربین زل زده بود، نمیدانم حتى عکس ، واقعى است یا نه ؟ کجاى این مملکت است ،؟پسرى که دست نداشت و پدرش با بطرى آب معدنى برایش دست ساخته بود! باورتان میشود پسرى که باید کلاس پنجم میبود تازه با دستش که یک بطرى آب بود تمرین نوشتن میکرد، تصویر آن نگاه از جلوى چشمم نمیرفت ، حالم از خودم به هم میخورد... از خودم که دیروز سه بار بابت سردى هوا از پسرم معذرت خواسته بودم ! بله ، بابت سردى هوا ! راستش هر چقدر به بچه خودم و هم نسلانش نگاه میکنم به جز نسلى نازپروده که کیفهایشان را هم مادر و پدرانشان حمل میکنند و همیشه گویى یک غول چراغ جادو براى خواسته هایشان دارند چیزى نمیبینم ... راستش ما به طور اغراق آمیزى مادرى/ پدرى میکنیم چون به طور غم انگیزى کودکى نداشتیم و در واقع هر دو سر بازنده ایم... ما همه کار میکنیم و همیشه هم عذاب وجدان داریم که آیا مادر- پدر خوبى بوده ایم؟ با همه این دویدن ها و هزینه ها من یکى که چیزى جز نسلى ضعیف و لوس نمیبینم...و والدینى  با حسرت و رویاهاى از دست رفته...


۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برای حل دعواهای زناشویی این جمله اعجاب‌انگیز را یاد بگیرید

برای حل دعواهای زناشویی این جمله اعجاب‌انگیز را یاد بگیرید

هیچ از خود پرسیده‌اید که عامل پیدایش حل دعواهای زناشویی چیست؟ دست کم در نود و نه درصد موارد، بگو مگوها بر سر مسائل بی‌اهمیت و پیش پا افتاده‌ای رخ می دهد. در این مقاله یک جمله‌ی اعجاب‌انگیز ربرای حل دعواهای زناشویی به شما می آموزیم.
مواردی نظیر این مورد: علی کمی خسته‌تر از معمول به خانه باز‌می‌گردد، اعصابش هم به عللی خرد است. شام باب میلش نیست، برای همین ایراد می‌گیرد و غرغر می‌کند. هلنا هم که مثل او خسته و بی‌حوصله است، حالت حق به جانبی به خودش می‌گیرد و می‌گوید معلوم است، با این پولی که تو می‌دهی، نباید توقع بیشتر از این را داشته باشی یا اگر اجاق گاز من هم مثل اجاق گاز بقیه مردم بود، غذا بهتر از آب در می‌آمد. این جمله‌ها غرور علی را جریحه‌دار می‌کند، به همسرش می‌توپد: « اشکال کار از بی‌پولی من نیست، از خانه داری توست.»
به این ترتیب دعوا ادامه پیدا می‌کند و پیش از آنکه بالاخره یکی از طرفین آتش بس اعلام کند، همه جور اتهامی رد و بدل می‌شود. پای فامیل‌های سببی و نسبی یکدیگر، مسائل زناشویی، پول، وعده‌های قبل از ازدواج و بعد از ازدواج و دیگر مسائل پیش کشیده می‌شود و سرانجام هر دو طرف دعوا خسته و درمانده از میدان جنگ باز می‌گردند. مشکلی حل نشده و هر دو حربه‌های بیشتری به‌دست آورده‌اند که در دعوا های بعدی بر سر هم خواهند کوفت. چیزهای کوچک و پیش پا افتاده معمولاً به جر و بحث می‌انجامند. پس برای آنکه دیگر بحثی پیش نیاید، مسائل بی‌ارزش را پیش نکشید.
در اینجا راهی را به شما معرفی می‌کنم که بسیار نتیجه‌بخش است. پیش از آنکه ایرادی بگیرید یا اتهامی بزنید یا کسی را سرزنش کنید یا برای دفاع از خود ضد حمله‌ای ترتیب دهید، از خود بپرسید:
“ آیا واقعاً ارزشش را دارد؟“
در بیشتر موارد ندارد و شما می‌توانید از یک درگیری بیهوده در امان بمانید.
از خودتان بپرسید: ” آیا واقعاً مهم است که او آن‌قدر سیگار می‌کشد یا فراموش می‌کند در خمیر دندان را ببندد، یا دیر به خانه می‌آید؟ ”
” آیا واقعاً مهم است که او آدم‌هایی را که من از آنها خوشم نمی‌آید، برای شام دعوت کرده یا کمی پول را بر باد داده است؟ ”
وقتی می‌خواهید تلافی چیزی را سر کسی درآورید، از خودتان بپرسید، “به راستی ارزشش را دارد؟” این پرسش در آرامش بخشیدن به محیط خانه‌ی شما اعجاز می‌کند. در محل کار هم نتیجه‌‌بخش است. در ترافیک‌های شلوغ بعد از ظهر که همه خسته و کوفته به منزل بر می‌گردند و ناگهان اتومبیلی راه شما را می‌گیرد و خودش را جلو می‌اندازد و خلاصه در تمام موقعیت‌هایی که برای شما مسئله‌ساز می‌شود، این پرسش می‌تواند مشکل‌گشا باشد.

۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا مردان بعد از مدتی از حرف زدن با نامزد یا همسر دوری می کنند ؟

⁉️چرا مردان بعد از مدتی از حرف زدن با نامزد یا همسر دوری می کنند ؟

🔶در مورد احساساتش حرف نمی زند

برخی زن ها می گویند که نامزد یا همسرشان هنگامی که ناراحت یا افسرده اند صحبت نمی کنند. این سکوت برای زنان کشنده است، زیرا به فکر فرو می روند که چه مشکلی پیش آمده است. روان شناسان می گویند که این به طور طبیعی اتفاق می افتد. زیرا پسران و دختران در طول دوران رشد می آموزند که هیجاناتشان را به طور متفاوتی ابراز کنند. رابرت می هی، روانشناس، می گوید طی دوران رشد، دختران برای این که احساساتشان را بروز دهند تشویق می شوند و پسران می آموزند که این کار زنانه، بیهوده و بی نتیجه است. بنابراین، مردان با در خود فرو رفتن به این فکر می کنند که برای مواجهه با مشکل چه راهکارهایی وجود دارد.

🔶مرد تمایل دارد

ادامه مطلب...
۱۵ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

#سیاست_های_زنانه👇👇 #چیکارکنم آخرش حرف من به کرسی بشینه 👇👇

#سیاست_های_زنانه👇👇

#چیکارکنم آخرش حرف من به کرسی بشینه 👇👇

مردها ذاتاً قدرت طلبن. یعنی دوست دارن در راس باشن و حرفشون مورد توجه باشه
حالا اگر در موضعی قرار بگیرن که بهشون دستور داده بشه اصلا بعید نیست که عکس اون کار رو انجام بدن یا اصلا اون کار رو انجام ندن.
پس سعی کنین اصلا به شوهرتون #دستور ندین و اصلاً رئیس بازی در نیارین. بخصوص در مورد خانواده اش.
💞مثلاً هیچ وقت بهشون نگین: امروز خونه ی مادرت اینا نرو
اولا اینکه جمله ی امری هست و دوما اینکه تصور اشتباه در مورد حرفتون پیش میاد و فکر میکنه که میخواین اون رو از خانواده اش جدا کنین
سعی کنین تو موارد مختلف با همسرتون هم حس بشین.
اینطوری در یک جبهه قرار میگیرین و بهتر میتونین همسرتون رو به سمت انجام اون کاری که مد نظرتونه هدایت کنین.
💞مثلا میخواین برین خونه خواهر شوهرتون، همسرتون میگه فلان کادو رو بخریم و براشون ببریم. زود برنگردین بگین: وای چه خبره مگه! زیاده و....
یه راه دیگه اینه که بگین: آره خیلی خوبه و بعد که رفتین کادو رو بخرین یه چیز مناسب تر انتخاب کنین و بگین : این بیشتر به کارشون میاد یا بگین: این با سلیقه خواهرت بیشتر جور درمیاد. و ... البته این به زمان و شرایط هم خیلی بستگی داره.
ولی این راه هم راه حله خوبیه.
مخالفت صریح و درجا نکنین و کم کم نظرتون رو اعمال کنین. اینجوری بیشتر جواب میده.


۱۵ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرهنگ


از قبل هماهنگ کرده بودم که جمعه صبح می روم آرایشگاهش.... او هم اسمم را توی سررسید روی میزش نوشته بود و حتی درباره قیمت کارهم حرف زده بودیم ولی وقتی صبح همان جمعه دستم را روی زنگ سالن فشار دادم طول کشید تا در باز شود و بانوی همیشه مرتب یه کم با همیشه اش فرق داشت .... انگار که یادش رفته بود و یهویی از خانه اش که طبقه ی بالا بود دویده بود پایین... یه کم معذب شدم.... گفتم: می خوای دوباره بیام؟ گفت نه... و توضیح داد که دیشب یادش رفته دفترش را چک کند... و خلاصه دست به کار شد. داشت رنگ ها را قاطی می کرد و من هم ایده آل را ورق می زدم که تلفنش زنگ خورد... سالن ساکت بود و صدا واضح می پیچید .... یک نفر پشت خط اصرار داشت که بانو چند دقیقه ای برگردد بالا .... و بانو هی می گفت نه !

حدس زدم شاید بچه هایش باشند و باز معذب شدم .... خودش توضیح داد که همسرش بوده و گفته بیا صبحانه بخور یا اگه نمی تونی بیای برات بیارم... همین طور که به وسطای مصاحبه ی شریفی نیا رسیده بودم گفتم: چه مهربون! خندید و جواب داد آخه عادت به صبحانه خوردن دارم ....  بعد از چند دقیقه در زدند و از لای در یک سینی را گرفت و گذاشت روی میز! تعارفم کرد و گفت: برای شما هم چای ریخته بفرمایید ...

به اواسط  کار رسیده بودیم که حرف از کمردرد شد، گفتم همسرم چند وقتیه کمردرد داره و خیلی اهمیت نمی ده و این حرفا ... او هم گفت مردا عادت ندارن به خودشون اهمیت بدن انگار... و همسرش را مثال زد... گفت چندین سال جبهه بوده و بدنش داغونه، سرهنگ بوده و سالها راس ساعت پنج صبح بیدار شده و حالا که بازنشسته است باز هم به جای استراحت روی تاکسی کار می کنه !


برگشتم سینی صبحانه را نگاه کردم.... یک جور دیگر نگاه کردم..... حالا یک لقمه پنیر و سبزی را دیدم کنار قندان... و پولکی های لای قندها .... و ساقه طلایی هایی چیده شده توی پیش دستی چینی .... و رنگ خوب چای... من نخورده بودم... حیف ... دلم سوخت که چرا چایم را داغ داغ سر نکشیده بودم... چای خوشرنگی که یک راننده تاکسی جانباز برایم ریخته بود.... یک سرهنگ بازنشسته که می داند سینی کجاست .... می داند پنیر خالی برای صبحانه خوشمزه نیست.... می داند تا کجای لیوان باید چای را پر کند و از همه مهمتر می داند که باید به همسرش اهمیت بدهد..... حتی به عادت صبحانه خوردنش!

۱۵ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راز ازدواج های بادوام


راز ازدواج های بادوام

هر وقت زن و شوهرهای ۹۰ ساله را در پارک می بینم این سوال در ذهنم جرقه می زند که چه چیزی باعث شده ازدواجشان این همه سال پایدار بماند. و چطور ما می توانیم مثل آن ها برای همیشه کنار یکدیگر زندگی خوبی داشته باشیم. نتایجی که از یکسری مطالعات به دست آمده است می تواند پاسخ مناسبی برای این سوال باشد. در طی این تحقیقات زن و شوهرهای مسنی که ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ سال با هم زندگی کرده اند توصیه هایی را پیشنهاد می کنند که پاسخ خوبی برای این سوال خواهد بود.

با یکدیگر گفتگو داشته باشید
شاید این مسئله برای خیلی ها کلیشه ای باشد اما یکی از رازهای ازدواج های با دوام

ادامه مطلب...
۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعد تر ها ---زندگی ات را همین امروز زندگی کن!!

بعد تر ها
وقتی موهای جو گندمی ات  را از پیشانی ات کنار میزنی...

و قرص های رنگارنگت را به ضرب آب پایین میدهی ...

وقتی با کسی که عادت کرده ای به بودنش کنار شومینه ی رنگ و رو رفته ی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی...

وقتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی...

وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند! مشکی شیک باشد یا هر رنگ دیگری!

وقتی پسر بزرگترت روز مادر برایت صندلی نماز می آورد
متوجه خواهی شد
که زندگی آنقدر ها ارزش نداشت
که برای به دست آوردن کسی که دوستش داشتی نجنگی!

که برای آرزو هایت تلاش نکنی!

به زودی وارد روزمرگی هایت خواهی شد...

به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیه ات رو به روی پنجره ی خانه نشسته ای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لند هایش ست!

به زودی متوجه خواهی شد
که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی!

که هرروزت را به بهانه ی روز بهتر از تو ربود
و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی!

زندگی تو همین امروز است
همین ساعت ...

کاری که دوست داری انجام بده!

"دوستت دارم" را به هرکس که لازم است بگو

هر از گاهی را با دوستانت بگذران،فارغ از هر فکر
سفر کن...!

بعد تر ها متوجه خواهی شد

اما...

زندگی ات را همین امروز زندگی کن!!


۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

🔷🔷گفتار صحیح با همسر را بیاموزید


🔷🔷گفتار صحیح با همسر را بیاموزید


🔹به جای اینکه بگوئید میخوام فلان کار را انجام دهم

🔹بگوئید: به نظرت فلان کار را انجام دهم ؟

🔹بگوئید : میخواستم نظر تو رو در مورد انجام فلان کار بپرسم


🔸به جای آینکه بگوئید این چیه پوشیدی ؟

🔸اگر خانم هستید به همسر خود بگوئید فلان لباس بیشتر بهت میاد

🔸اگر آقا هستید به همسر خود بگوئید به نظر من فلان لباس خیلی خوشگلترت میکنه

🔹به جای اینکه بگوئید می آیی دنبالم ؟

🔹بگوئید : دوست دارم تو راه برگشت با تو باشم میتوانی بیائی ؟


🔸به جای اینکه بگوئید بریم خرید ؟

🔸بگوئید : دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه


✅سعی کنید یک واژه محبت آمیز را در ابتدای صحبتها و جملات خود ثبت کنید و قرار بگذارید در دعوا و بحث هم این واژه حتما بکاربرده بشود حتی در مقابل دیگران :

واژه هایی نظیر : عزیزم ، عشقم ، زندگیم و...

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

☘☘☘ازدواج های هوشمندانه عاطفی


#یک_جرعه_کتاب
#ازدواج


☘☘☘ازدواج های هوشمندانه عاطفی


☘ آنچه سبب می شود ازدواج با موفقیت روبه رو شود به شکل شگفت انگیزی ساده است ؛ آنهایی که زندگی زناشویی موفق دارند لزوما باهوش تر، غنی تر و یا به لحاظ روانی برتر از دیگران نیستند؛ بلکه آنها در زندگی روزمره خود به پویاییهایی دست یافته اند که اندیشه های منفی آنها را درباره یکدیگر مدیریت می کند.

☘این اندیشه های منفی در همه وجود دارد؛ اما مانع از آن می شود که بر جنبه های مثبت برتری پیدا کنند.

☘اخیرا مشخص شده است که هوش عاطفی یکی از عوامل موثری است که براساس آن می توان موفقیت یک کودک را در زندگی بعدی او مشخص نمود.

☘بهره هوشی هر کودک هر اندازه که باشد مهم نیست؛ مهم این است که او با هوش عاطفی خود در تماس باشد و بهتر بتواند دیگران را درک کند و با آنها روابط معقولانه داشته باشد.

☘همین مطلب در رابطه میان زوجها وجود دارد؛ هرچه هوش عاطفی زن و شوهر بالاتر باشد؛ بهتر می توانند یکدیگر را درک کنند و به هم احترام بگذارند و حرمت ازدواجشان را پاس بدارند.

☘درست همان طور که والدین میتوانند هوش عاطفی را به فرزندانشان آموزش بدهند؛ زوجها هم این مهارت را می توانند بیاموزند. موضوع به همین سادگی است که ملاحظه می کنید.

☘آموزش هوش عاطفی می تواند مانع از فروپاشی زندگی زناشویی اشخاص شود.

✍جان گاتمن
📚هفت رمز ازدواج موفق

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

🔴چهار حرف راستی که نباید به همسرتان بگویید


🔴چهار حرف راستی که نباید به همسرتان بگویید

🔹"فلانی که اومده بود خواستگاریم خیلی مهربون بود.": هر عاقلی می گوید، حرف شما درست است چون هر آدمی حسنی دارد اما زخم این سخن در وجود شوهر شما التیام ناپذیر است.

 🔹"بدم میاد ازت": طبیعی است که هر رابطه ای پستی و بلندی دارد، اما وقتی حالتان بد می شود جملاتی از این قبیل فقط رابطه شما را برای مدتی خراب می کند و دیگر هیچ.

🔹" به گذشته ام چکار داری؟":  بیان گذشته، آن هم با جزئیات و موبه مو، آن هم برای آدم مو از ماست کش، کاری کشنده است؛ اما پنهان کردن گذشته و سانسور آن هم زندگی خراب کن!

🔹"از اون خواهرت متنفرم" : افکار منفی خود را درباره افراد برای خود نگه دارید. بخصوص اگر این افکار درباره دوستان یا بستگان شوهرتان باشد. سودی که ندارد هیچ، زندگیتان را هم تلخ نمی کند.

🔗آری جز راست نباید گفت؛اما هر راست نشاید گفت. البته  دروغ گفتن حتی اگر کوچک باشد بنیان خانواده را نابود می کند.

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برای اینکه رابطه فوق العاده ای داشته باشید این پنج قانون را رعایت کنید


برای اینکه رابطه فوق العاده ای داشته باشید این پنج قانون را رعایت کنید



✔️هرروز مکالمۀ موثری داشته باشید.
یکی از مشکلات اصلی در روابط بلند مدت این است که زوجین صحبتی با هم نمی کنند. به جای داشتن مکالمات جالب و عمیق، تمام صحبت هایشان "حالت چطوره؟" یا "کار چطور بود" است. این جملات برای شروع مکالمه عالی هستند ولی زوج های شاد در مورد چیزهای جالب و سرگرم کننده هم صحبت می کنند. صحبت های کوتاه در خصوص موضوعات کسل کننده شما و شریکتان را به یکدیگر نزدیک نمی کند. از همسر یا شریکتان سوالات جالب و  جذاب در مورد علایقش بپرسید:" امروز چه اتفاق خنده داری پیش اومد؟" به این طریق مکالمات برای هر دو طرف جذاب تر خواهد شد و فرصتی برای نزدیک شدن به یکدیگر پیدا خواهید کرد.

✔️دربارۀ نیازهایتان حرف بزنید.
گاهی افراد انتظار دارند شریکشان افکار، احساسات و تمایلات آنها را پیشگویی کند و خودش بداند. این افراد فکر می کنند حق دارند در حالیکه تفکرشان کاملا غیرمنطقی است. اگر شریکتان نیازهای شما را حدس نزند، در طول زمان احساس آسیب دیدگی و خشم خواهید کرد اما این رفتار، رفتار عادلانه‌ای نیست. این وظیفه و مسئولیت شما است که درباره احساسات و نیازهایتان صحبت کنید و بعد از آن، مسئولیت شریکتان است که به شیوۀ درستی پاسخگوی نیازهای شما باشد.

✔️قبل از صحبت با شریکتان، افکارتان را بنویسید
وقتی غمگین هستیم شاید وسوسه شویم که سر شریکمان غر بزنیم و پرخاشگری کنیم اما در این مواقع بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که بنشینید و افکارتان را بنویسید. این کار به شما فرصت می دهد که احساساتتان را بفهمید و تحلیل کنید. همچنین باعث می شود ریشۀ مشکلاتتان را دریابید. بعدا وقتی با شریکتان در خصوص مشکل بحث می کنید احساس آرامش و غم کمتری خواهید کرد؛ بنابراین کمتر امکان دارد حرفی بزنید که موجب پشیمانی شود. در عین حال این کار نشان می دهد شما توانایی زیادی در مهارت حل مسئله دارید.

✔️پیش دوستانتان از شریک یا همسرتان شکایت نکنید.
عدۀ زیادی به امید اینکه دوستانشان از آنها حمایت می کنند، شکایت زندگی عاطفی‌شان را پیش آنها می برند. با این حال، بد صحبت کردن درباره شریکتان وقتی آنها نیستند تا از خودشان دفاع کنند باعث می شود ادراک‌تان از وی منحرف و منفی شود. اگر می خواهید رابطۀ خوبی داشته باشید، بدانید که ارتباط موثر، بخش مهمی از ساختن رابطه است. بنابراین قبل از اینکه با دوستانتان حرف بزنید مستقیما با شریکتان صجبت کنید.

✔️روی هر چیز کوچکی گیر نکنید
یکی از بدترین کارها در یک رابطه، امتیاز گیری است. همسرتان فراموش می کند آشغال ها را بیرون بگذارد پس شما با خشم فریاد می زنید. شما مرغ را از فریزر بیرون نمی گذارید پس همسرتان به شما می گوید خودخواه. رفتارهای منفعل پرخاشگرانه موجب جدی شدن مشکلات می شود. به جای اینکه سعی کنید سر مسائل کوچک، یکدیگر را بیازارید، تلاش کنید مسائلتان را حل کنید.

💞به یاد داشته باشید روزهای شاد بر اساس صبر، عشق و درک ساخته می شوند نه خشم و تحقیر کردن.

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰