بانوی من! اگر دیگران را عادت بدهی که همیشه آب میوه مانده ته دستگاه آبمیوه گیری سهم تو باشد یا کتلت زیادی برشته شده، یا بدمزه ترین آب نبات مانده در ظرف شکلات یا هر چیزی که دیگران دوستش ندارند... به مرور این میشود سلیقه ات، میشود سهمت!
هیچ کس هم نمیگوید آه چه موجود فداکاری!! بد نیست گاهی برای خودت بهترین و خنکترین نوشابه ها را باز کنی! چرا سهم تو نرمترین بالش نباشد یا بهترین یادگاری از سفر، یا سرگل غذا یا حتی ساعتی از برنامه دلخواه تلویزیونی؟
گاهی باید مثل ملکه ها رفتار کرد! باید به دیگران فهماند در وجود هر زنی غیر از یک موجود فداکار همیشه قانع، ملکه ای زندگی میکند که گاه باید عصای سلطنتش را بالا بیاورد و محکم بر زمین بکوبد تا دیگران یادشان بیاید قرار نیست همیشه سهم تو از پست ترین چیزها باشد.
مراقب باشید در رابطه هایتان هیچ کاری را تکرار نکنید! تکرار یک چیز تبدیل به عادت میشود و ترک عادت موجب مرض است! مرض یعنی سر ساعت و دقیقه ای بخصوص چشمت را بدوزی به گوشیِ تلفن اما هی زنگ نخورد..! یعنی در گپ زدن با کسی هستی و او
وقتی یک رابطه تموم میشه به این فکر نکنید چقدر زمان رو از دست دادید و چقدر از زندگیتون هدر رفت چون هم یک تجربه به داشته هاتون اضافه شده هم روزای خوبی داشتید که حداقل خوشحال بودید به این فکر نکنید مهربونیتون صرف آدم اشتباه شده و حتی به چشمش نیومده چون مهربونی اندازه نداره که با خرج کردنش تموم شه ... مهربونی رو هرچقدر خرج کنید دوبرابر توی وجودتون قرار میگیره و باعث میشه نسبت به خودتون احساس بهتری داشته باشید و هرروز مهربون تر بشید حتی نسبت به آدم ها بدبین نشید و فکر نکنید چون این آدم بد بود پس همه اینجورین چون حتی همین آدمِ بد بعد از اینکه شمارو از دست میده انقدر نبودن محبتاتون رو توی زندگیش حس میکنه که دیگه هیچوقت کسی رو اذیت نمیکنه... پس فقط میشه یک نتیجه گرفت وقتی وارد رابطه میشید
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم ، خوشبختی بود . دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود . خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود ، اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را به غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است .
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ، گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم .
خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ، اما ، حالا ، رفیق جانم ، هرکجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که همه مان داریم ، فردا را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و بفهم و باور کن.
برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد ، هنوز هست ، بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ، برای تقدیم یک شاخه گل به همسرت ، رفیق جانم ، خوشبختی هامانا نیستند ، اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد ،نفسشان کشید.
به سال 1492 میلادی با قتل عام و کشتار گسترده یهودیان در اسپانیا که به دوره انگیزیسیون مشهور است ، یهودیان دست یاری به سوی ترکهای عثمانی دراز کردند ، امپراطور عثمانی بایزید دوم دست آنها را رد نکرد و یهودیان فراری را در منطقه بارزان در شمال عراق ساکن کرد. نتانل بارزانی، سامویل بارزانی و آسنات بارزانی از خاخام های متنفذ این قرن و قرن شانزدهم میلادی می باشند که با تاسیس مدرسه یشیوا سنگر یهود را در این منطقه پایه ریزی می کنند. در قرن هفدهم سوبتای سوی فتوای پنهان شدن یهودیان (کریپتو) در بین کردها با یادگیری اصول اسلام و زبان کردی را صادر می کند.سلام بارزانی در قرن نوزدهم به یکباره ادعای مهدویت می کند و ادعا میکند شمشیر و گلوله در او کارگر نیست لیکن شورش او با سرافکندگی توسط ترکان سرکوب می شود. و موشه بارزانی عضو فعال سازمان "لهی" یا همان "جبهه آزادیبخش اسراییل" می باشد. مصطفی بارزانی پدر مسعود بارزانی به هنگام مرگ در بیمارستان پیشرفته جورج تاون در واشنگتن بستری شد و همانجا فوت کرد. چه کسی باور می کند که یهود و آمریکا عاشق چشم و ابروی این شورشی کوهستان بوده اند.
و حالا صهیونیست مخفی جانشین یعنی مسعود بارزانی کنترل و رهبری مردم بیچاره کرد را در دست گرفته و از آنها استفاده ابزاری می کند.کردها مطمئن باشند اگر رویای از نیل تا فرات یهود تحقق یابد ، در کنار ترکها و اعراب ، کردها نیز محو خواهند شد.داستان سه گاو و یک شیر را حتما مرور کنید.کردستان هیچوقت اسراییل دوم نخواهد شد ، بلکه فلسطین دوم خواهد شد. از سرنوشت اعراب فلسطینی که به کمک یهود از ترکها جدا شدند درس بگیرید.هوس همسنگری با ابرقدرت جهان یعنی اسراییل و آمریکا را از خود دور کرده و چشم طمع از شهرهای مرزی ترکان بردارید. کردها هیچوقت امپراطوری نداشته اند . فریب تحریفات تاریخی یهود را نخورید ، دست از زیاده خواهی بردارید و در آبادی کردستان واقعی بکوشید و دوستی منطقه ای را بر نوکری ابر قدرتهای موقت ترجیح دهید.حتی اگر روزی پیروزی به دست آید متعلق به کردها نخواهد بود بلکه در کارنامه یهود ثبت خواهد شد.و در همین جا به روح بزرگ روانشا د "اوغور مومجو" روزنامه نگار و نویسنده ترک درود میفرستیم که اولین بار اطلاعات و گزارشهای مربوط به هویت یهودی بارزانیها را از آرشیوهای عثمانی بیرون کشید و مورد غضب صهیونیستها قرارگرفته و با انفجار اتومبیلش ترور شد.
همه دور هم نشسته بودند . گاهی عادت استاد این می شود که وقتی کسی مشکلی را مطرح می کند می پرسد : کی می تونه جواب بده ؟ این بار اما نپرسید . خودش جواب داد . زن می گفت : کلافه شدم . از بس که می گوید : چادرت رو درست سرت کن . خانم یه کم بیشتر مراقب باش اینجا نامحرم زیاده . آهسته تر قدم بردار عجله نداریم لازم نیست تند تند راه بروی و نگاه ها را به سمت خودت بکشانی . زن ادامه داد : همسرم مرد خیلی خوبی است . اما روی مسئله ی حجاب من خیلی حساس است . اوایل فکر می کردم خوب می شود . اما نشد . یعنی هیچ فرقی نکرده . گاهی که من به حرفهایش اهمیت نمی دهم یا کار خودم را می کنم عصبانی می شود . اخم می کند . با صدای بلند تشر می زند و من هم می زنم زیر گریه . زن دستهایش را به هم فشرد و ادامه داد : تازگی ها هم که یک نظریه تازه داده ! می گه حالا که نمی تونی خوب رو بگیری پوشیه بزن . به زور خنده ام را خوردم . متوجه نگاه های زیر چشمی و خنده های ریز بچه ها که سعی می کردند با ایما و اشاره با من شوخی کنند شدم . پوشیه ام را با تقدس خاصی در آوردم و نگاهش کردم . داشتم به پوشیه و فوایدش فکر می کردم که استاد برخلاف عادت گاه گاهش شروع به پاسخگویی کرد. وقتی شوهرتان حساس است برای اینکه میزان حساسیتش را کم کنید
اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخترین لحظات زندگی مشترکتان باید به آن پایبند باشید، قانون «منع توهین» است. نه شما و نه شریک زندگیتان، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده هم به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید.
اگر همسرتان با شما بد حرف زده، چرا باید همه حرفهای ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رخش بکشید و در آخر هم بگویید «تو هم بچه همان مادری!»، مگر در همه روزهایی که شریک زندگیتان خوشایندترین جملات را در مقابلتان به زبان میآورد به او یادآوری میکنید که خوب حرف زدن و مهربانی کردن را از چه کسی یاد گرفته است؟ پس بهخاطر عصبانیت، حرفی را نزنید که حرمتها را از بین ببرد و شکافی را میان شما ایجاد کند که بعدا از پس ترمیم کردنش برنیایید