یادم هست پیش از ازدواجام، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیآید. ناگفته هم نماند؛ خودم هم بدم نمیآمد که او این قدر شیفتهی یک آدمِ فراواقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده است!
ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همهی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جداییمان، چراغِ راهِ آیندهی رفتارهایام شده:
-«منو باش که خیال میکردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی!... ولی میبینم الآن هیچچی نیستی!... یه آدمِ معمولی!»
.
امروز که دقت میکنم، میبینم تقریبن همهی ما در طولِ زندهگی، به لحظهیی میرسیم که آدمهای خاص و افسانهییمان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی میشوند. و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برایمان بُت بوده، به طرزِ وحشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.
ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوشمان میآید، بُت درست کنیم و از آنها «اَبَر انسان» بسازیم. و وقتی آن شخصیتِ ابرانسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.
به یک دلدادهی شیفته باید گفت:
-«کسی که تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه میبینی، در خلوتش، یک شامپانزهی تمام عیار میشود!... تو با یک آدمِ معمولی طرفی، نه یک ابرقهرمانِ سوپراستار!»
همهی ما آدمایم. آدمهای خیلی معمولی.
پستت خیلی باحال بود ولی حالا نه دیگه شامپانزه . اصولأ همه بیرون از خونه خوشگل و خوشتیپ و دماغ های عروسکیشون خدا دادی همه لباسا برند ، ادکلن ها از ترکیه اومده و ..... اما تو خونه شون بری می فهمی ناهار چی خوردند خخخخخخخخخخخخخ !!!!! ببین چند وقت پیش یه پست خوندم که دختره با خودفروی لباس مارک می پوشیده چون آرزوش بوده مثه پولدارا زندگی کنه و بهش نگاه شه وضعمون داغونه خیلی شیک دروغ می گیم به هم دیگه دیگه ! یا یه روز یه زن از خونه رفته بیرون شوهرش تو راه می بینتش میخواسته بهش شماره بده از بس که خوشگل و خوشتیپ بوده حالا اینا رو مثال آوردم تاوانش چیزای دیگه م هست که از عهده بحث خارج
موفق باشید